کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسلمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابوخراش
لغتنامه دهخدا
ابوخراش . [اَ خ ِ ] (اِخ ) السلمی یا اسلمی ، حدرد. صحابی است .
-
قطوانی
لغتنامه دهخدا
قطوانی . [ ق َ طَ ] (اِخ ) یحیی بن یعلی اسلمی ، مکنی به ابوزکریا. از محدثان است . وی یحیی بن یعلی محاربی نیست زیرا محاربی ثقه است و اسلمی ضعیف . وی منسوب به قطوان کوفه است . (معجم البلدان ).
-
عطاء
لغتنامه دهخدا
عطاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی مروان اسلمی ، تابعی است . رجوع به ابومصعب (عطاء...) شود.
-
حصیبی
لغتنامه دهخدا
حصیبی . [ ح ُ ص َ ] (ص نسبی ) نسبت است به حصیب پدر یزیدبن الحصیب اسلمی . (الانساب ).
-
زرعة
لغتنامه دهخدا
زرعة. [ زُ ع َ ] (اِخ ) ابن مسلم بن جرهد اسلمی ، از روات حدیث است . (منتهی الارب ).
-
رافع
لغتنامه دهخدا
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) غلام عبیدبن عمیر اسلمی ... (از الاصابة ج 2 قسم اول ).
-
ابوفروة
لغتنامه دهخدا
ابوفروة. [ اَ ف َ وَ ] (اِخ ) حدیر اسلمی . صحابی است . و یونس بن میسره از او روایت کند.
-
بریدی
لغتنامه دهخدا
بریدی .[ ب ُ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به بریدةبن حصیب اسلمی ، از صحابه . (از الانساب سمعانی ). و رجوع به بریة شود.
-
علقمة
لغتنامه دهخدا
علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] (اِخ ) ابن خالدبن حرث بن ابی اسدبن رفاعةبن ثعلبةبن هوازن بن اسلم . رجوع به علقمه ٔ اسلمی شود.
-
صخرآباد
لغتنامه دهخدا
صخرآباد. [ ص َ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای مرو منسوب به صخربن عبداﷲبن بریدةبن حصیب اسلمی و در آن جماعتی بوده است . (الانساب سمعانی ص 350 ورق الف ).
-
ابوبرزه
لغتنامه دهخدا
ابوبرزه . [ اَ بو ب َ زَ ] (اِخ ) نصلةبن عیینه یا نضلةبن عائذ یا فضلةبن عبیداﷲ اسلمی صحابی . وفات او بسنه ٔ 60 هَ . ق . است .
-
ابومصعب
لغتنامه دهخدا
ابومصعب . [ اَ م ُ ع َ ] (اِخ ) عطأبن ابی مروان اسلمی . محدث است . و از او سفیان و حجاج ارطاة و ثوری و شعبه و شریک روایت کنند.
-
یساری
لغتنامه دهخدا
یساری . [ ی َ ] (اِخ ) سلیمان بن محمدبن عبداﷲبن یسار اسلمی یساری مدنی جاری ، در جار سکنی گزید و از عبداﷲبن زیدبن اسلم و مالک بن انس و ابی ذئب و جز آنان روایت دارد. او راستگو بود. (از لباب الانساب ).
-
حدرد
لغتنامه دهخدا
حدرد. [ ح َ رَ ] (اِخ ) ابن ابی حدردبن عمیر اسلمی ، مکنی به ابوخراش مدنی . (الاصابة قسم اول ج 1 ص 331) (قاموس الاعلام ترکی ).
-
حدیر
لغتنامه دهخدا
حدیر. [ ح ُ دَ ] (اِخ ) اسلمی یا سلمی ، ابوفوزة یا ابوفروة. ابن حبان او را در تابعین آورده است . (الاصابة ج 1 ص 331 قسم اول ). در بعضی از تواریخ او را به «صاحب الفرس المجروح و الرمح الثقیل » توصیف کرده اند. (قاموس الاعلام ترکی ).