کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسلام آغا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسلام آغا
لغتنامه دهخدا
اسلام آغا. [ اِ ] (اِخ ) بنت امیر خضر میسوری . از زنان حرم امیر تیمور. (حبیب السیر جزو 3 از ج 3 ص 132 و 175).
-
واژههای مشابه
-
إِسْلَامُ
فرهنگ واژگان قرآن
آيين اسلام-تسليم کردن
-
گلوجه اسلام
لغتنامه دهخدا
گلوجه اسلام .[ گ ُ ج َ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوج تپه ٔ بخش ترکمان شهرستان میانه واقع در 18هزارگزی جنوب خاوری بخش و 6هزارگزی راه شوسه ٔ میانه و تبریز. هوای آن معتدل و دارای 308 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات است . شغل اها...
-
کهنه اسلام
لغتنامه دهخدا
کهنه اسلام . [ ک ُ ن َ / ن ِ اِ ] (ص مرکب ) کسی که مسلمانیش قدیم باشد. کسی که مسلمان زاده باشد. مقابل نومسلمان . (کلیات شمس چ فروزانفر ج 7 فرهنگ نوادر لغات ) : چو دید آن طره ٔ کافر مسلمان شد مسلمانی صلا ای کهنه اسلامان به مهمانی به مهمانی .مولوی (کلی...
-
کافی اسلام
لغتنامه دهخدا
کافی اسلام . [ اِ ] (اِخ ) نام ایلچی میرزا اسکندر پسر شاهرخ پسر امیر تیمور گورکان . و حامل مکتوب این امیرزاده مبنی بر مخالفت با پدر و انقیاد از او به امراء حوالی اصفهان و خراسان . وی بدست ملک قطب الدین حاکم سیستان مقید شد و به نزد میرزا فرزند شاهرخ س...
-
شهر اسلام
لغتنامه دهخدا
شهر اسلام . [ ش َرِ اِ ] (اِخ ) نام شهر آوجان یا اوجان که از راه میانه ده فرسنگ تا تبریز فاصله دارد. یاقوت این شهر رادر قرن هفتم هجری دیده است و گوید شهر دارای بارو وبازاری عالی است اگرچه به دست مغولها خراب شده است .در زمان حمداﷲ مستوفی ، غازانخان بت...
-
اسلام پناه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'eslāmpanāh حامی اسلام؛ آنکه دین اسلام و مسلمانان را حمایت کند؛ پشتوپناه مسلمانان.
-
جلال اسلام
لغتنامه دهخدا
جلال اسلام . [ ج َ اِ ] (اِخ ) (مولانا ...) از پزشکان معروف زمان شاه شجاع است . رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 283 و 284 شود.
-
ذات اسلام
لغتنامه دهخدا
ذات اسلام . [ ت ُ اَ ] (ع ص مرکب ) زمین که سلم رویاند. زمین سلم ناک . || (اِخ ) نام زمینی است .
-
شرکت اسلام
لغتنامه دهخدا
شرکت اسلام . [ ش ِ ک َ ت ِ اِ ] (اِخ ) جمعیتی سیاسی در سراکرتا (جاوه ) در قرن 19 م . این جمعیت در تحول شهرها و بیداری ملل آسیای شرقی و مبارزه با استعمار هلندیان بسیار مؤثر بود. (فرهنگ فارسی معین ) (از المنجد).
-
لمعه اسلام
لغتنامه دهخدا
لمعه اسلام . [ ل َ ع َ اِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان منجوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز، واقع در 35هزارگزی باختری خداآفرین و 35500گزی شوسه ٔ اهر به کلیبر. کوهستانی ، معتدل و دارای 86 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت و گله داری ...
-
اسلام آوردن
لغتنامه دهخدا
اسلام آوردن . [ اِ وَ دَ ] (مص مرکب ) مسلمان شدن . تسلم : اسلم اسلاماً؛ اسلام آورد. (منتهی الارب ).
-
اسلام برلاس
لغتنامه دهخدا
اسلام برلاس . [ اِ ؟ ](اِخ ) (امیر...) وی بزمان سلطان حسین میرزای تیموری کوتوال بلخ بود. (حبیب السیر جزو 3 از ج 3 ص 271).
-
اسلام غزالی
لغتنامه دهخدا
اسلام غزالی . [ اِ غ َزْ زا ] (اِخ ) (امیر...) رجوع به اسلام (میر... غزالی ) شود.