کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسلاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسلاق
لغتنامه دهخدا
اسلاق . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سَلْق و سَلَقة.
-
اسلاق
لغتنامه دهخدا
اسلاق . [ اِ ] (ع مص ) شکار کردن گرگ ِ ماده را. (منتهی الارب ). || داخل کردن در دسته ٔکوزه و جز آن چیزی را: اسلق العود فی العروة؛ داخل کرد چوب را در گوشه ٔ کوزه و جز آن . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
اصلاق
لغتنامه دهخدا
اصلاق . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ صَلْق . (قطر المحیط). (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ج ، اصالیق . (از قطر المحیط). رجوع به صَلْق شود.
-
اصلاق
لغتنامه دهخدا
اصلاق . [ اِ ] (ع مص ) آواز سخت برآوردن . (از قطر المحیط). سخت آواز کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بانگ کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).
-
جستوجو در متن
-
سلقة
لغتنامه دهخدا
سلقة. [ س َ ل َ ق َ] (ع اِ) دشت هموار نیکوخاک . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، اسلاق ، سِلقان . (ناظم الاطباء).