کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسقل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسقل
لغتنامه دهخدا
اسقل . [ اِ ق ِ ] (معرب ، اِ) بیونانی نوعی از نرگس است . (آنندراج ). پیاز عنصل . و آن مخفف اسقیل است . رجوع به اِسقیل شود.
-
واژههای همآوا
-
عسقل
لغتنامه دهخدا
عسقل . [ ع َ ق َ ] (ع اِ) یکی عَساقیل . (منتهی الارب ). واحد عَساقل . (از اقرب الموارد). نوعی از سماروغ بزرگ . (آنندراج ). نوعی از کماة است . (فهرست مخزن الادویة). عُسقول . رجوع به عساقل و عساقیل و عسقول شود.
-
اثقل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'asqal سنگینتر.
-
اثقل
لغتنامه دهخدا
اثقل . [ اَ ق َ ] (ع ن تف ) گران تر. گرانبارتر. ثقیل تر. سنگین تر: قال زیدبن ثابت فواﷲ لنقل جبل من الجبال ماکان اثقل علی َّ من الذی امرنی به . (ابن الندیم ).- امثال : اثقل ممن شغل مشغولاً . اثقل من اُحد ؛ گران تر از کوه احد. اثقل من الحمی ؛ گران تر...
-
اصقل
لغتنامه دهخدا
اصقل . [ اَ ق َ ] (ع ن تف ) صیقلی تر: اصفی من الهواء و اشف من البلور و اصقل من وجه المرآة. (رسائل اخوان الصفا).