کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسفیذاج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسفیذاج
لغتنامه دهخدا
اسفیذاج . [ اِ ] (معرب ، اِ مرکب ) فارسی معرب . (ثعالبی ). معرب سپیده و آن خاکستر قلعی و اسرب است . (از منتهی الارب ). سپیده ٔ زنان . سفیدآب . (زمخشری ). رجوع به اسفیداج شود.
-
جستوجو در متن
-
اسفیداج
لغتنامه دهخدا
اسفیداج . [ اِ ] (معرب ، اِ مرکب ) معرب سفیداب یا سفیدا، چه در کلمه ای که آخر آن الف باشد در حالت تعریب جیم زیاده کنند و در عرف آنرا سفیده ٔ کاشغری گویند. (غیاث ). اسفیذاج ، بالکسر؛ سپیده و معرّب آن است ، و آن خاکستر قلعی است و اسرب ، اذا شدّد علیه ا...
-
خبز
لغتنامه دهخدا
خبز. [ خ ُ ] (ع اِ) نان . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (متن اللغة) (معجم الوسیط) (اقرب الموارد) (تاج العروس ) (لسان العرب ) : و قال الاَّخَرُ انی ارانی احمل فوق رأسی خبزاً. (قرآن 36/12).خواص طبی خبز: خبز بپارسی نان و بترکی چُرَک گویند بهترینش آن...