کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسفندان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اسفندان
/'esfandān/
معنی
= خردل
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسفندان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اسپندان› (زیستشناسی) 'esfandān = خردل
-
اسفندان
فرهنگ فارسی معین
(اِ فَ) (اِ.) 1 - خردل . 2 - افرا.
-
اسفندان
لغتنامه دهخدا
اسفندان . [ اِ ف َ ] (اِ) شجرالاسفندان تخم آن حُرف است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). اسپندان . رجوع به حُرف و حب الرشاد و اسفندان گرد شود.
-
اسفندان
لغتنامه دهخدا
اسفندان . [ اِ ف َ ] (اِخ ) موضعی در شهرخواست (فرح آباد مازندران ). رجوع بسفرنامه ٔمازندران و استراباد رابینو ص 12 بخش انگلیسی شود.
-
واژههای مشابه
-
اسفندان گرد
لغتنامه دهخدا
اسفندان گرد. [اِ ف َ دا ن ِ گ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) سپندان گرد.تخم آن خردل است . و رجوع به حُرف و حب الرشاد شود.
-
جستوجو در متن
-
افرا
فرهنگ نامها
(تلفظ: afrā) (در گیاهی) درختی از تیرهی افراها ، اسپندان ، اسفندان ، بوسیاه؛ کلمه تحسین به معنی آفرین، مرحبا .
-
افرا
لغتنامه دهخدا
افرا. [ اَ ] (اِ) بزبان مازندری نام درختی است معروف . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). درختی از تیره ٔ افراها جزو تیره های نزدیک به گل سرخیان که درختی است تنومند با برگهای پنجه ای که در باغها و جنگلها می روید. اسپندان . اسفندان . بوسیاه . (فرهنگ فارسی...
-
جعفرآباد
لغتنامه دهخدا
جعفرآباد. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) دهی است کوچک از دهستان بزچلو بخش وفس شهرستان اراک در 11هزارگزی جنوب کمیجان . سکنه ٔ آن 39تن و راه آن مالرو است و از طریق اسفندان با اتومبیل هم میتوان رفت . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
چارده چناران
لغتنامه دهخدا
چارده چناران . [ دِهَِ چ ِ ] (اِخ ) بلوکی است از بلوکات بجنورد واقع در سمت مشرق این بلده و اسامی قرا و مزارع آن از این قرار است : چناران ، نوده ، اسفندان ،ترفی ، بیغو، کوک و کمر. (مرآت البلدان ج 4 ص 45).
-
لوقابین
لغتنامه دهخدا
لوقابین . (اِ) به لغت سریانی سپندان را گویند و آن خردل فارسی است و به عربی حب الرشاد خوانند و اسفندان سفید همان است . گویند سفوف آن برص را نافع است . (برهان ). حرف ابیض است و اسپند اسپید نیز گویند. (اختیارات بدیعی ). لوفانین .
-
اسپندان
لغتنامه دهخدا
اسپندان . [ اِ پ َ ] (اِ) تخمی است بسیار ریزه ، و آنرا خردل گویند. (برهان ). ثفاء. آهوری . || اثباطون . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن در ذیل کلمه ٔ اسپندان ). اسفندان . رجوع به اثباطون شود.
-
زهان
لغتنامه دهخدا
زهان . [ زُ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش قاین شهرستان بیرجند است . این دهستان از پنجاه آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته و در حدود 7471 تن سکنه دارد و قراء مهم آن اسفندان و افین است و محصول عمده ٔ این دهستان زعفران می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9...
-
کوت آباد
واژهنامه آزاد
روستای کوت آباد طبق تقسیمات اخیر کشوری، ازتوابع دهستان اسفندان و بخش مرکزی شهرستان کمیجان میباشد. این روستا بامختصات جغرافیایی ۴۹درجه و ۴۹دقیقه طول شرقی و۳۹درجه و۲۴دقیقه عرض شمالی درشمال غربی استان مرکزی قراردارد. فاصله روستای کوت آباد تا مرکز شهرست...