کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسفنجواری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
flakiness
پرکواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] خاصیت حسی مادۀ غذاییای که ذرات سازندۀ آنها پرک یا شبیه به آن است
-
creaminess
خامهواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] خاصیت حسی بافت مادۀ غذاییای که قوامی خامهمانند دارد
-
رعیت واری
لغتنامه دهخدا
رعیت واری . [ رَ عی ی َ ] (حامص مرکب ) قانون کشت و کاری و زراعت شخصی . (ناظم الاطباء). || همانندی با رعیت .
-
کارلوی واری
لغتنامه دهخدا
کارلوی واری . [ ل ُ وی ] (اِخ ) در آلمانی «کارلسباد». شهری از چک اسلواکی (بوهم ) نزدیک «اژه » دارای 25000 سکنه . آب معدنی گرم دارد و محل بلورسازی است .
-
خانه واری
لغتنامه دهخدا
خانه واری . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) خانواری . || نوعی مواجب تیولی است . نوعی تیول است .
-
Spongiaria
اسفنجتباران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] ← روزنکتباران
-
boring sponge
اسفنج حفّار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، جانورشناسی] گونهای اسفنج که میتواند حفرهای به قطر تقریباً پنج سانتیمتر در سنگهای آهکی یا کفۀ نرمتنان ایجاد کند
-
سنگ اسفنج
لغتنامه دهخدا
سنگ اسفنج . [ س َ گ ِ اِ ف َ ] (اِ مرکب ) حجر اسفنج . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به حجر اسفنج ، سنگ اسفنج و سنگ اسپنک شود.
-
اسفنج الانثی
لغتنامه دهخدا
اسفنج الانثی . [ اِ ف َ جُل ْ اُ ثا ] (ع اِ مرکب ) اسفنج ماده . مقابل اسفنج الذکر. رجوع به اسفنج الذکر و تذکره ٔ ضریر ج 1 ص 46 و رجوع به اسفنج (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ) شود.
-
اسفنج البحر
لغتنامه دهخدا
اسفنج البحر. [ اِ ف َ جُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) اسفنج . رغوةالحجامین . رجوع به اسفنج شود.
-
اسفنج التیس
لغتنامه دهخدا
اسفنج التیس . [ اِ ف َ جُت ْ ت َ ] (ع اِ مرکب ) قسم سخت تر اسفنج . (ترجمه ٔ لکلرک ابن البیطار). رجوع به اسفنج الذکر شود.
-
اسفنج الذکر
لغتنامه دهخدا
اسفنج الذکر. [ اِ ف َ جُذْ ذَ ک َ ] (ع اِ مرکب ) اسفنج نر: و الذکر منه [ من الاسفنج ] صلب . (تذکره ٔ ضریر انطاکی ج 1 ص 46). و رجوع به اسفنج (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ) و ابن البیطار در کلمه ٔ اسفنج شود.
-
ellipsoidal coordinates
مختصات بیضیواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مختصاتی برای نقطه در فضا که بهوسیلۀ رویههای درجۀ دوم همکانون معین میشوند
-
Demospongiae, Demospongea
بساسفنجویسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] فراوانترین ردۀ روزنکتباران که در آبهای شیرین یا دریا زندگی میکنند؛ برخی از آنها فاقد سوزنه (spicule) هستند، اما آنها که سوزنه دارند، سوزنههایشان سیلیسی و غیرشششاخهای است
-
با اسفنج پاک کردن یا ترکردن
دیکشنری فارسی به عربی
اسفنج