کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسطرلاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اسطرلاب
/'ostorlāb/
معنی
وسیلهای به شکل چند صفحۀ مدرج برای اندازهگیری ارتفاع ستارگان و مشخص کردن مکان آنها.
〈 اسطرلاب مسطح: (نجوم) [قدیمی] اسطرلابی دارای صفحۀ مدور فلزی که بر آن حروف و خطوط و دوائر و درجهها و نامهای بروج نقش بوده.
〈 اسطرلاب تام (تمام): (نجوم) [قدیمی] اسطرلابی که همهچیز آن کامل باشد.
〈 اسطرلاب نیمه (نصفی): (نجوم) [قدیمی] اسطرلابی که از اسطرلاب تام کوچکتر بوده و در آن بعضی عددها و درجهها را حذف میکردند.
〈 اسطرلاب ثلثی: (نجوم) [قدیمی] اسطرلابی که از اسطرلاب نیمه کوچکتر بوده و در آن بعضی عددها و درجهها را حذف میکردند.
〈 اسطرلاب چهارم:
۱. قرآن. Δ زیرا چهارمین کتاب آسمانی بعد از زبور، تورات، و انجیل است.
۲. [قدیمی، مجاز] آفتاب.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
astrolabe
-
جستوجوی دقیق
-
اسطرلاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ‹اُصطرلاب، اُسترلاب، سُطُرلاب، سُتُرلاب، سُرلاب› (نجوم) [قدیمی] 'ostorlāb وسیلهای به شکل چند صفحۀ مدرج برای اندازهگیری ارتفاع ستارگان و مشخص کردن مکان آنها.〈 اسطرلاب مسطح: (نجوم) [قدیمی] اسطرلابی دارای صفحۀ م...
-
astrolabe
اسطرلاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] وسیلهای قدیمی برای اندازهگیری ارتفاع ستارهها و دیگر اجسام آسمانی
-
اسطرلاب
فرهنگ فارسی معین
(اُ طُ) [ معر - یو. ] ( اِ.) ستاره سنج ، ابزاری است که برای اندازه گیری محل وارتفاع ستارگان و دیگر اندازه گیری های نجومی بکار می رود.
-
اسطرلاب
لغتنامه دهخدا
اسطرلاب . [ اُ طُ ] (اِخ ) (خلیج ...) خلیجی است در اقیانوس کبیر در ساحل شمالی جزیره ٔ بزرگ گینه ٔ جدید. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
اسطرلاب
لغتنامه دهخدا
اسطرلاب . [ اُ طُ ] (معرب ، اِ) (از: یونانی ِ اَسْترُن ، ستاره + لامبانِئین ، گرفتن ) اُسترلاب . اُصطرلاب . سُتُرلاب . سُطُرلاب . صُلاّب . آلتی است که برای مشاهده ٔ وضع ستارگان و تعیین ارتفاع آنها در افق بکار میرفت . آلتی باشدکه بیشتر از برنج سازند و...
-
واژههای مشابه
-
چارم اسطرلاب
لغتنامه دهخدا
چارم اسطرلاب . [ رُ اُ طُ ] (اِخ ) کنایه از قرآن مجید زیرا که کتاب چهارم است بعد از توراة و انجیل و زبور. (آنندراج ).
-
عنکبوت اسطرلاب
لغتنامه دهخدا
عنکبوت اسطرلاب . [ ع َ ک َ ت ِ اُ طُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام شبکه ای است در اسطرلاب که بروج و عظام از کواکب ثابته بر آن نگاشته است . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به اسطرلاب شود : رخم چو روی سطرلاب زرد و پوست بر اوز زخم ناخن چون عنکبوت اسطرلاب ....
-
اسپ اسطرلاب
لغتنامه دهخدا
اسپ اسطرلاب . [ اَ پ ِ اُطُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اسطرلاب شود.
-
اسطرلاب تام
لغتنامه دهخدا
اسطرلاب تام . [ اُ طُ ب ِ تام م ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اسطرلابی که تمام مقنطرات را از یک تا نود دارا باشد. (التفهیم ص 297 ح ) : و آلات رصد از کراسی و ذات الحلق و اسطرلاب های تام و نصفی ... که موجود بود برگرفتم . (جهانگشای جوینی ). رجوع به اسطرلاب ...
-
اسطرلاب تمام
لغتنامه دهخدا
اسطرلاب تمام . [ اُ طُ ب ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بیرونی گوید: اسطرلاب تمام آن بود که مقنطراتش کشیده باشد از افق تا سمت الرأس نود مقنطره ٔ راست و عددشان بحروف جمل نبشته بود از سوی مشرق وز سوی مغرب از یکی تا نود و بولاء عدد طبیعی . و چون انداز...
-
اسطرلاب چارم
لغتنامه دهخدا
اسطرلاب چارم . [ اُ طُ ب ِ رُ ] (اِخ ) اسطرلاب چهارم .آفتاب . (مؤید الفضلاء) (شعوری از محمودی ) (آنندراج ). || چارم اسطرلاب . قرآن که چهارم کتاب آسمانی است یعنی زبور، توریة، انجیل ، قرآن : بخط احسن تقویم و آخرین تحویل به آفتاب هویت ، بچارم اسطرلاب ....
-
اسطرلاب مسطح
لغتنامه دهخدا
اسطرلاب مسطح . [ اُ طُ ب ِ م ُ س َطْ طَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اسطرلابی که نزد قدما بیشتر معمول بوده است مسطح شمالی یا جنوبی بوده و به انواع مختلف تام و سدسی و ثلثی و غیره ساخته اند. (التفهیم ص 297 ح ). و عمربن محمد مروروذی صاحب اسطرلاب مسطح است ....
-
اسطرلاب نیمه
لغتنامه دهخدا
اسطرلاب نیمه . [ اُ طُ ب ِ م َ / م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نصفی مقابل تام و ثلثی و غیره .
-
اسطرلاب گر
لغتنامه دهخدا
اسطرلاب گر. [ اُ طُ گ َ] (ص مرکب ) آنکه اسطرلاب سازد : کجا اسطرلابگر عاجز شود از جهت تنگ شدنشان . (التفهیم بیرونی ).