کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسران
لغتنامه دهخدا
اسران . [ اَ ] (اِ) در کتاب الفاظ الادویة آمده : «اسران بضم اول و سکون ثانی و نون ؛ دوغ » و در آنندراج آمده : «اسران بالفتح ع (عربی )؛ مایهای شیر». و ظاهراًاصل کلمه اَیران بفتح همزه و ترکی است بمعنی دوغ .
-
اسران
لغتنامه دهخدا
اسران . [ اُ رُ اِ ] (اِخ ) شهری در بین النهرین بزمان سلوکیه و اشکانیه . این شهر ابتدا به انطاکیه کالی ره موسوم بود و عنوان نیم بربری را بدو داده بودند و بعدها اِدِس (اورفا) نامیده شد. (ایران باستان ص 88، 2087، 2088، 2113، 2328). رجوع به اسرهه شود.
-
واژههای همآوا
-
عسران
لغتنامه دهخدا
عسران . [ ع َ س َ ] (ع مص ) دم برداشتن شتر ماده در دویدن . (از منتهی الارب ). دنبال برداشتن شتر. (تاج المصادر بیهقی )(از اقرب الموارد). عَسر. و رجوع به عَسْر شود. || از سوی چپ آمدن . (از منتهی الارب ). عَسر. ورجوع به عَسْر شود. || سخت شدن زادن بر زن ...
-
عسران
لغتنامه دهخدا
عسران . [ ع ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَسراء. (اقرب الموارد). رجوع به عسراء (ع ص ) شود.
-
عثران
لغتنامه دهخدا
عثران . [ ع ِ ] (اِخ ) نام موضعی است . (معجم البلدان ).
-
عصران
لغتنامه دهخدا
عصران . [ ع َ ] (ع اِ) مثنای عصر (در حالت رفعی ). رجوع به عصر شود. || شب و روز. (منتهی الارب ). لیل و نهار. (اقرب الموارد). || بامداد و شبانگاه . (منتهی الارب ).غداة و عَشی ّ. (اقرب الموارد). || نماز ظهر و عصر. (ناظم الاطباء). نماز فجر و نماز عصر، که...
-
اصران
لغتنامه دهخدا
اصران . [ اِ ] (ع اِ) ج ِ اِصْر. (قطر المحیط) (منتهی الارب ). رجوع به اِصْر و اَصْر و اُصْر شود. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
اسروئن
لغتنامه دهخدا
اسروئن . [ اُ رُ ءِ ] (اِخ ) ناحیتی بجنوب شرقی کابادوکیه درشمال بین النهرین . رجوع به اُسْرُاِن و اسرهه شود.
-
اسرهه
لغتنامه دهخدا
اسرهه . [ اُ رُ هَِ ] (اِخ ) بقول دِنیس تِل ماها خلیفه ٔ بزرگ اِدِس (الرها). (تاریخ خسروُن ص 27 و 63).اول کسی که در الرها بسلطنت نشست ارروا پسر خویا بود (سنه ٔ 136 ق .م .). او پنج سال سلطنت کرد و ادس بنام او معروف شد. پرکوپ ، در کتاب خود موسوم بجنگ ه...