کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسراع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بی باک
دیکشنری فارسی به عربی
اسراع , بطولي , جريء , جريي , متهور , وقح
-
عیهمة
لغتنامه دهخدا
عیهمة. [ ع َ هََ م َ ] (ع مص ) شتافتن و شتابی نمودن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). اسراع . (اقرب الموارد)
-
شتاباندن
لغتنامه دهخدا
شتاباندن . [ ش ِ دَ ] (مص ) به شتاب واداشتن . اسراع . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به شتابانیدن شود.
-
بطء
لغتنامه دهخدا
بطء. [ ب ُطْءْ ] (ع مص ) بطاء. درنگ کردن و آهستگی نمودن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ضد اسراع . (از اقرب الموارد).
-
حذلمة
لغتنامه دهخدا
حذلمة. [ ح َ ل َ م َ ] (ع مص ) شتافتن . (از منتهی الارب ).اسراع . || چون غلطانی رفتن . || حذلمه ٔ فرس ؛ نیکو کردن اسب را. || تراشیدن ، چنانکه چوب را. || پر کردن ، چنانکه مشک را. || تیز گردانیدن . (از منتهی الارب ).
-
بدور
لغتنامه دهخدا
بدور. [ ب ُ ] (ع مص ) پیشی گرفتن و شتافتن سوی چیزی . (از منتهی الارب ) (ازناظم الاطباء). پیشی گرفتن . سوی چیزی شتافتن . (تاج المصادر بیهقی ). مبادرة. اسراع . (از اقرب الموارد).
-
انتقاث
لغتنامه دهخدا
انتقاث . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شتافتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). اسراع . (از اقرب الموارد). || کندن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). کندن چیزی را برای بیرون آوردن چیز مدفون در آن . (...
-
حلط
لغتنامه دهخدا
حلط. [ ح َ ] (ع مص ) سوگند یاد کردن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ستیهیدن . (منتهی الارب ). لجاجت کردن . (از اقرب الموارد). || خشم گرفتن . (منتهی الارب ). غضب کردن . (اقرب الموارد). || شتابی کردن در کار.(از منتهی الارب ). اسرا...
-
دلیف
لغتنامه دهخدا
دلیف . [ دَ ] (ع مص ) آهسته رفتن به رفتار قیدیان و رفتار پیر. (از منتهی الارب ). گام خرد نهادن . (المصادر زوزنی ). راه رفتن شخص پیر یا شخص دربندو مقید با گامهای نزدیک بهم و یا راه رفتن سریعتر از «دبیب » و خزیدن آنچنانکه سپاهی بسوی سپاهی دیگر درجنگ پی...
-
اکراب
لغتنامه دهخدا
اکراب . [ اِ ] (ع مص ) کرب بستن دلو را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کریب بستن دلو را. (از اقرب الموارد). || پر کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || شتافتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد)(از ناظم الاطب...
-
تسریع
لغتنامه دهخدا
تسریع. [ ت َ ] (ع مص ) تسریع بمعنی شتافتن اصلا در کتب لغت دیده نمی شود، بجای آن اسراع بر وزن اکرام است که سرعت مانند قدرت نیز اسم آن میباشد. (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال دوم ). شتابانیدن . (دهار). || مبادرت کردن بسوی چیزی و سرعت کردن . (از متن...
-
مرط
لغتنامه دهخدا
مرط. [ م َ ] (ع مص ) ریخ زدن . (از منتهی الارب ).سلح و غائط را افکندن . (از اقرب الموارد). || موی برکندن . (از منتهی الارب ). کندن و جدا کردن موی یا پر یا پشم از تن . (از اقرب الموارد). موی از تن برکندن . (المصادر زوزنی ). برکندن موی از تن . (تاج الم...
-
اندفاغ
لغتنامه دهخدا
اندفاغ . [ اِ دِ ] (ع مص ) خوض کردن درسخن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بسخن درآمدن و ادامه دادن آنرا. افاضة. (ازاقرب الموارد). خوض پیوستن . (فرهنگ فارسی معین ). یقال : اندفع فی الحدیث . || بشتاب رفتن اسب . (از منتهی الارب ) (ناظم ال...
-
تسمیح
لغتنامه دهخدا
تسمیح . [ ت َ ] (ع مص ) نرم رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آسان رفتن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (ازالمنجد). || راست کردن نیزه . (تاج المصادر بیهقی ). راست کردن نیزه به ثقاف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموار...
-
مسرع
لغتنامه دهخدا
مسرع . [ م ُ رِ ] (ع ص ) کوشنده در سیر و حرکت .(از اقرب الموارد). شتاب کننده . (غیاث ) (آنندراج ). شتابان و چست و چالاک و جلد و تیز. (ناظم الاطباء). و رجوع به اسراع شود : نامه فرمودیم با رکابداری مسرع تا از آنچه ایزد عز و جل میسر کرد... واقف شده آید....