کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسحاق بک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اسحاق کسائی
لغتنامه دهخدا
اسحاق کسائی . [ اِ ق ِ ک ِ ] (اِخ ) رجوع به کسائی شود.
-
اسحاق آباد
لغتنامه دهخدا
اسحاق آباد. [ اِ ] (اِخ ) از بلوکات ولایت نیشابور خراسان ، عده ٔ قراء 20،مساحت 4 فرسخ ، مرکز اسحاق آباد، حد شمالی زبرخان ، شرقی جلگه ٔ رخ ، جنوبی جلگه ٔ رخ و حدّ غربی عشق آباد. و آن در دوفرسخی میانه ٔ جنوب و مغرب آباده است . (فارسنامه ). و رجوع بحبیب...
-
اسحاق آوند
لغتنامه دهخدا
اسحاق آوند. [ اِ وَ ] (اِخ ) موضعی در جنوب بیستون (بهستان ) و در آنجا نقشی از آثار عهد ماد مانده که قدمت آن بقرن هشتم ق . م . میرسد و اکنون نقش مذکور موسوم است بدکان داود و آن قبری است در بدنه ٔ کوه تراشیده . نقش مزبور عبارت است از صورت یک ایرانی که ...
-
اسحاق افندی
لغتنامه دهخدا
اسحاق افندی . [ اِ اَ ف َ ] (اِخ ) (خواجه ...) یکی از مشهورترین علمای متأخر عثمانی . وی چند زبان شرقی و غربی میدانست و در علوم متنوعه و مخصوصاً ریاضی و فنون حکمت و طبیعیات و هیئت و نجوم صاحب ید طولی بود. اثری جامع و مفصل در علوم ریاضی و هیئت و حکمت ...
-
اسحاق افندی
لغتنامه دهخدا
اسحاق افندی . [ اِ اَ ف َ ] (اِخ ) وی در سال 1291 هَ. ق . کتابی بزبان ترکی موسوم به کشف الاسرار و دفع الاشرار منتشر کرد و آن ردّی است بر عقاید و افکار حروفیه و بکتاشیه . وی در موضوع مزبور بوسعت علم و اطلاع موصوف است و از آن تعالیم و مبادی که برخلاف آ...
-
اسحاق افندی
لغتنامه دهخدا
اسحاق افندی . [ اِ اَ ف َ] (اِخ ) ابواسحاق اسماعیل افندی زاده . یکی از علمای مشهور عثمانی که در زمان سلطان محمود اوّل مسند شیخ الاسلامی داشت . پدر او شیخ الاسلام ابواسحاق اسماعیل افندی است . مولد وی 1090 هَ . ق . است . او بعد از اکمال تحصیلات خود به ...
-
اسحاق بیک
لغتنامه دهخدا
اسحاق بیک . [ اِ ب َ ] (اِخ ) یکی از امرای هرات . در بهار سال 927 هَ .ق . که عبیداﷲخان اوزبک به هرات حمله کرد اسحاق بیک و برادر او مقصودبیک بضبط و حفظ حصار مأمور شدند.رجوع به حبیب السیر جزو 4 از ج 3 ص 380، 381 شود.
-
اسحاق پاشا
لغتنامه دهخدا
اسحاق پاشا. [ اِ ] (اِخ ) یکی از وزرای دولت عثمانی . او در عهد ابوالفتح سلطان محمدخان ثانی و سلطان بایزید دوبار بمقام صدراعظمی نایل شد. او از نژاد رومی و اصلاً برده ٔ پاشایکیت بود و در سایه ٔ استعداد و قابلیت طبیعی و مساعدت طالع بمدارج عالیه ارتقا یا...
-
اسحاق خان
لغتنامه دهخدا
اسحاق خان . [ اِ] (اِخ ) وی از اواسطالناس ایل قرائی و پدر او که درملازمت یک تن از رؤسای طایفه ٔ قراتاتار [ قراتاتار طایفه ای بودند که از ترکستان بهمراهی امیر تیمور آمده بودند و یک قسمت آنان در خراسان و قسمت دیگر در خاک عثمانی ساکن گردیده و بعد از فو...
-
اسحاق وند
لغتنامه دهخدا
اسحاق وند. [ اِ وَ ] (اِخ ) کوهی و ناحیتی به هرسین . در ده نو اسحاق وند نزدیک کرمانشاه در دخمه ٔ کوچکی حجاری برجسته ای است که صورت شخصی را در حال پرستش نشان میدهد. بعضی آن را منسوب بدوره ٔ ماد می دانند. (ایران باستان ص 221). و رجوع به اسحاق آوند شود.
-
ابراهیم بن اسحاق اباضی
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن اسحاق اباضی . [ اِ م ِ ن ِ اِ ق ِ اِ ] (اِخ ) یکی ازرؤسای اباضیه . کتاب الامامه از اوست . (ابن الندیم ).
-
ابراهیم بن اسحاق شکستانی
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن اسحاق شکستانی . [ اِ م ِ ن ِ اِ ق ِ ش ِ ک ِ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم شکستانی شود.
-
ابراهیم بن اسحاق
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن اسحاق . [ اِ م ِ ن ِ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ماهان بن بهمن بن نسک ارّجانی فارسی ، معروف بموصلی . رجوع به اسحاق بن ابراهیم موصلی شود.
-
ابراهیم بن اسحاق
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن اسحاق . [ اِ م ِ ن ِ اِ ] (اِخ )نام شش تن از محدثین و هر شش بضعف روایت منسوبند.
-
باغ اسحاق بن عمران
لغتنامه دهخدا
باغ اسحاق بن عمران . [ غ ِ اِ ق ِ ن ِ ع ِ ] (اِخ ) از طسوج لنجرود. (تاریخ قم ص 113).