کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسجد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اسجد
معنی
زانو زدن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسجد
لغتنامه دهخدا
اسجد. [ اَ ج َ ] (ع ص ) آماسیده پای . (منتهی الارب ).
-
اسجد
دیکشنری عربی به فارسی
زانو زدن
-
واژههای مشابه
-
أَسْجُدَ
فرهنگ واژگان قرآن
که سجده کنم
-
واژههای همآوا
-
عسجد
لغتنامه دهخدا
عسجد. [ ع َ ج َ ] (اِخ ) نام جایگاهی است در عینة، و نام آن در شعر رِزاخ بن ربیعه ٔ عُذری آمده است و شتران عسجدی بدانجا منسوبند. و آن را عسجر، به راء نیز خوانده اند. (از معجم البلدان ).
-
عسجد
لغتنامه دهخدا
عسجد. [ ع َ ج َ ] (ع اِ) زر، و جوهر هر قسم که باشد مانند مروارید و یاقوت . (منتهی الارب ). زر. (دهار). زر و طلا، و بمعنی جواهر چون دُر ویاقوت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). طلا، و گویند هر نوع جوهر چون یاقوت و درّ. (از اقرب الموارد). اسحاق بن ابراهیم ف...
-
عسجد
واژگان مترادف و متضاد
زر، طلا ≠ سیم، فضه
-
عسجد
فرهنگ فارسی معین
(عَ سْ جَ) [ ع . ] (اِ.) زر، گوهر.
-
عسجد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عسجَد] [قدیمی] 'asja(o)d ۱. زر.۲. گوهر، مانند یاقوت، مروارید، و امثال آنها.
-
أَسْجُدَ
فرهنگ واژگان قرآن
که سجده کنم
-
جستوجو در متن
-
زانو زدن
دیکشنری فارسی به عربی
اسجد
-
سجن
لغتنامه دهخدا
سجن . [ س ِ ] (ع اِ) زندان و بازداشت . (منتهی الارب ). زندان وقیدخانه . (غیاث ). زندان . (مهذب الاسماء) (دهار) (ترجمان القرآن ). محبس . (اقرب الموارد) : قال رب السجن احب الی ّ مما یدعوننی الیه . (قرآن 33/12).تو از جهلی بملک اندر چو فرعون من از علمم ب...
-
ذوالحمار
لغتنامه دهخدا
ذوالحمار. [ ذُل ْ ح ِ ] (اِخ ) لقب اسود عنسی کذّاب ، مُتَنبی که به سال دهم از هجرت در یَمن دعوی نبوت کرد و به سال یازدهم کار وی بالا گرفت و رسول اکرم صلوات اﷲ علیه به فیروزبن دیلمی یا فیروزان دیلمی یا باذان رئیس ابناء فارس که مسلمانی پذیرفته بود بنوش...