کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استیناف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استیناف
/'estināf/
معنی
۱. (حقوق) وارسی؛ پژوهش.
۲. (حقوق) درخواست تجدید رسیدگی به حکم قبلی که در دادگاه صادر شده است.
۳. (فقه) انجام دادن دوبارۀ فریضهای که به علت و سببی باطل شده است.
۴. (ادبی) مربوط ساختن جملهای به جملۀ قبل که ارتباط منطقی با هم ندارند.
۵. [قدیمی] دوباره آغاز کردن؛ از سر گرفتن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ازسرگیری، پژوهش، تجدیدمحاکمه
۲. تجدیدتکبیر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
استیناف
واژگان مترادف و متضاد
۱. ازسرگیری، پژوهش، تجدیدمحاکمه ۲. تجدیدتکبیر
-
استیناف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استئناف] 'estināf ۱. (حقوق) وارسی؛ پژوهش.۲. (حقوق) درخواست تجدید رسیدگی به حکم قبلی که در دادگاه صادر شده است.۳. (فقه) انجام دادن دوبارۀ فریضهای که به علت و سببی باطل شده است.۴. (ادبی) مربوط ساختن جملهای به جملۀ قبل که ارتباط ...
-
استیناف
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) 1 - از سر گرفتن . 2 - مراجعه به دادگاه برای رسیدگی دوباره به پرونده .
-
استیناف
لغتنامه دهخدا
استیناف . [ اِ ] (ع مص ) استئناف . از نو گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). نو کردن . از نو کردن . تجدید. از سر گرفتن . از سر گرفتن کار و آغاز کردن آن : ناصرالدین از این کلمات متأذی شد و طراوت آن حال بذبول رسید و مکاتبه ٔ دیگر رسانیدند مشتمل بر استیناف م...
-
استیناف
دیکشنری فارسی به عربی
نداء ، استئناف
-
واژههای مشابه
-
قابل استیناف
لغتنامه دهخدا
قابل استیناف . [ ب ِ ل ِ اِ ] (ص مرکب ) استیناف پذیر. پژوهش پذیر. || (اصطلاح حقوق ). رجوع به قابل پژوهش شود.
-
قابل استیناف
دیکشنری فارسی به عربی
قابل للاستيناف
-
جستوجو در متن
-
استینافاً
لغتنامه دهخدا
استینافاً.[ اِ فَن ْ ] (ع ق ) از جهت استیناف . بوجه استیناف .
-
appealer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازپرداخت، استیناف دهنده
-
قابل للاستيناف
دیکشنری عربی به فارسی
قابل استيناف , قابل پژوهش خواهي
-
appealability
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجدید نظر، قابلیت استیناف
-
appealers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازرسان، استیناف دهنده
-
appellants
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متقاضیان، تهمت زننده، استیناف دهنده