کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استیم
/'astim/
معنی
۱. آستین؛ آستین جامه.
۲. دهانۀ ظرف چرمی که با نخ بسته میشود، مانندِ دهانۀ خیک: ◻︎ خیز و پیش آر از آن می خوشبوی / زود بگشای خیک را استیم (خسروی: شاعران بیدیوان: ۱۸۰).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
orifice
-
جستوجوی دقیق
-
استیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آستیم› [قدیمی] 'astim ۱. آستین؛ آستین جامه.۲. دهانۀ ظرف چرمی که با نخ بسته میشود، مانندِ دهانۀ خیک: ◻︎ خیز و پیش آر از آن می خوشبوی / زود بگشای خیک را استیم (خسروی: شاعران بیدیوان: ۱۸۰).
-
استیم
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) ( اِ.) چرک و عفونت زخم .
-
استیم
لغتنامه دهخدا
استیم . [ اَ ] (اِ) آستین . (لغت فرس اسدی ) (اوبهی ) (سروری ) (رشیدی ) (برهان ) : خیز و پیش آر از آن می خوشبوی زود بگشای خیک را استیم . خسروی .رجوع به آستین شود. || در نسخه ٔ ابوحفص به معنی دهن ظروف آمده و بهمین بیت متمسک شده . (سروری )(رشیدی ). دهان...
-
استیم
لغتنامه دهخدا
استیم . [ اَ /َ-َس ْ ] (فعل ) َ-َستیم . هستیم . رفتستیم . گفتستیم .
-
استیم
لغتنامه دهخدا
استیم . [ اِ ] (اِ) ریمی باشد که سر جراحت گاه چون فراهم آید خون فاسد درون وی ریم گردد و بدرد آید تا پاک بیرون نیاید از شر او ایمن نگردد . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) (اوبهی ). جراحتی است که مندمل شده باشد و در میان آن چرک مانده باشد و در بعضی نسخ ا...
-
واژههای مشابه
-
آستیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹استیم، ستیم› [قدیمی] 'āstim ۱. ورم و آماسی که در زخم و جراحت پیدا شود.۲. زخم و جراحتی که در اثر سرما چرک و ورم کند.
-
آستیم
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) = استیم . اشتیم . ستیم : 1 - چرک زخم ، جراحت . 2 - زخم و جراحتی که در اثر سرما چرک و ورم کند.
-
آستیم
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) دهانة ظروف .
-
آستیم
لغتنامه دهخدا
آستیم . (اِ) چرک . ریم . ستیم . هَو. سیم در جراحت . || آستین . || دهان ظروف و اوانی . (برهان ). || اَستر یا آستر. (فرهنگ محمد هندوشاه از شعوری ).
-
واژههای همآوا
-
آستیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹استیم، ستیم› [قدیمی] 'āstim ۱. ورم و آماسی که در زخم و جراحت پیدا شود.۲. زخم و جراحتی که در اثر سرما چرک و ورم کند.
-
آستیم
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) = استیم . اشتیم . ستیم : 1 - چرک زخم ، جراحت . 2 - زخم و جراحتی که در اثر سرما چرک و ورم کند.
-
آستیم
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) دهانة ظروف .
-
آستیم
لغتنامه دهخدا
آستیم . (اِ) چرک . ریم . ستیم . هَو. سیم در جراحت . || آستین . || دهان ظروف و اوانی . (برهان ). || اَستر یا آستر. (فرهنگ محمد هندوشاه از شعوری ).