کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استیقاظ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استیقاظ
معنی
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بیدار بودن . هوشیار شدن . 2 - (اِمص .) بیداری ، هوشیاری .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
استیقاظ
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بیدار بودن . هوشیار شدن . 2 - (اِمص .) بیداری ، هوشیاری .
-
استیقاظ
لغتنامه دهخدا
استیقاظ. [ اِ ] (ع مص ) بیدار بودن . بیداری . || بیدار شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || هشیار بودن . || بانگ کردن پای برنجن و جز آن از پیرایه .
-
جستوجو در متن
-
مستیقظ
لغتنامه دهخدا
مستیقظ. [ م ُ ت َ ق ِ ] (ع ص ) بیدار. (از منتهی الارب ). بیدار و هشیار نسبت به کارها و محتاط و باحذر. (از اقرب الموارد). و رجوع به استیقاظ شود.
-
بیدار شدن
لغتنامه دهخدا
بیدار شدن . [ ش ُ دَ] (مص مرکب ) از خواب برخاستن . (ناظم الاطباء). تیقظ.(ترجمان القرآن ). استیقاظ. (المصادر زوزنی ). سر از خواب برداشتن . سر برگرفتن از خواب . سر از خواب برکردن . سر از خواب تهی شدن . از خواب درآمدن : چو از خواب گودرز بیدار شدستایش کن...