کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استیصال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استیصال
/'estisāl/
معنی
۱. از بیخ و بن کندن؛ ریشهکن کردن؛ برانداختن.
۲. درمانده و بیچاره شدن؛ درماندگی: با حالت استیصال پرسید: حالا چه کار کنم؟.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اضطرار، پریشانی، تهیدستی، درماندگی، عجز، فقر، فلاکت، لاعلاجی، ناچاری
برابر فارسی
بی چارگ
دیکشنری
desperation, frustration, neediness
-
جستوجوی دقیق
-
استیصال
واژگان مترادف و متضاد
اضطرار، پریشانی، تهیدستی، درماندگی، عجز، فقر، فلاکت، لاعلاجی، ناچاری
-
استیصال
فرهنگ واژههای سره
بی چارگ
-
استیصال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استئصال] 'estisāl ۱. از بیخ و بن کندن؛ ریشهکن کردن؛ برانداختن.۲. درمانده و بیچاره شدن؛ درماندگی: با حالت استیصال پرسید: حالا چه کار کنم؟.
-
استیصال
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .)از ریشه کندن . 2 - (مص ل .) کنده شدن . 3 - درمانده و بیچاره شدن . 4 - (اِمص .) درماندگی ، بیچارگی .
-
استیصال
لغتنامه دهخدا
استیصال . [ اِ ] (ع مص ) بیخ برآوردن . (غیاث ). از بن برکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث ). از بیخ برکندن . ریشه کن کردن . بیخ کند کردن . از بن برانداختن . از بن برافکندن . برکندن . برانداختن . اِجتیاح ِ. اصطلام . اخترام . ابتیاض . استباحة. دوع : اگ...
-
واژههای مشابه
-
استيصال
دیکشنری عربی به فارسی
ريشه کني , ساييدگي , قطع , قطع عضوي از بدن , فرساب
-
استيصال الزائدة الدودية
دیکشنری عربی به فارسی
برداشتن زاءده اپانديس يا اويزه
-
جستوجو در متن
-
فرساب
دیکشنری فارسی به عربی
استيصال
-
oysterishness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صدای استیصال
-
ریشه کنی
دیکشنری فارسی به عربی
استيصال ، اِجتياحٌ
-
قطع عضوی از بدن
دیکشنری فارسی به عربی
استيصال , بتر
-
لاعلاجی
واژگان مترادف و متضاد
استیصال، بیچارگی، ناچاری، ناگزیری
-
برداشتن زاءده اپاندیس یا اویزه
دیکشنری فارسی به عربی
استيصال الزائدة الدودية