کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استیساع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استیساع
لغتنامه دهخدا
استیساع . [ اِ ] (ع مص ) فراخ شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فراخ گردیدن . || فراخ شدن خواستن .
-
واژههای همآوا
-
استیساء
لغتنامه دهخدا
استیساء. [ اِ ] (ع مص ) استئساء. یاری خواستن . با کسی گفتن که با من مواسا کن . (تاج المصادر بیهقی ). یاری طلبیدن .
-
استیصاء
لغتنامه دهخدا
استیصاء.[ اِ ] (ع مص ) وصیت پذیرفتن . اندرز پذیرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || اندرز کردن . || این کلمه معنی دیگری دارد غیر آنکه در لغت نامه هاست . و فی الحدیث : استوصوا بالنساء خیراً فانهن عوان عندکم . و در نامه ای که ابویعقوب یوسف بن یحیی ...
-
جستوجو در متن
-
مستوسع
لغتنامه دهخدا
مستوسع. [ م ُ ت َ س ِ ] (ع ص ) فراخ . (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || آنکه وضع وی نیکو و فراخ شده باشد. || وسیع و فراخ یابنده چیزی را. || وسیع و فراخ خواهنده چیزی را. (از اقرب الموارد). و رجوع به استیساع شود.