کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استیر
/'estir/
معنی
= سیر۲
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
استیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'estir = سیر۲
-
استیر
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) ( اِ.) یک چهلم من ، سیر.
-
استیر
لغتنامه دهخدا
استیر. [ اَ / اِ ] (اِ) مقداری باشد معین و آن شش درم و نیم است . (برهان ). وزنی باشد معادل شش درم و نیم که چهار مثقال و نیم بود. (رشیدی ). ستیر. (لغت فرس اسدی ). استار. رجوع به استار و ستیر شود : گر خاک بدان دست یک استیر بگیردگوگرد کند سرخ همه وادی و...
-
استیر
لغتنامه دهخدا
استیر. [ اِ ] (اِخ ) اِسْتِر.دختری مشهور بحسن و جمال از بنی اسرائیل هنگام اسارت قوم مزبور در بابل . پادشاه ایران اخشویرش وی را بعقد ازدواج درآورد. استیر در این وقت عموی خود مردخای و نیز قبیله ٔ خویش را از سؤقصد هامان وزیر پادشاه مذکور نجات داد. این ...
-
استیر
لغتنامه دهخدا
استیر. [ اِ ] (اِخ ) نهریست که از سمت شمال شرقی گالیسی سرچشمه گرفته از نزدیکی شهر برودی جاری شده به روسیه درمی آید و پس از طی ّ مسافت 300هزار گز بنهر پریپت از شعب رود دنیستر، وارد می گردد. در قسمت سفلای مجرای وی مردابهائی تشکیل شده است .
-
استیر
لغتنامه دهخدا
استیر. [ اِ ] (اِخ ) اِسْتِر. نام کتابی از تورات . رجوع به اِسْتِر و رجوع به مگلت شود.
-
استیر
لغتنامه دهخدا
استیر. [ اِ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه شاهرود و نیشابور میان ریوند و سبزوار در 665400 گزی طهران .
-
استیر
لغتنامه دهخدا
استیر. [ اِت ِ ] (اِخ ) شهری است در اتریش علیا در 28 میلی جنوب شرقی لینتس نزدیک خط آهن ، دارای 17592 تن سکنه (در سنه ٔ 1900 م .). در ملتقای مصب نهر استیر با نهر انّس بر فراز تپه ٔ بلندی کاخ پرنس لامبرگ که از آثار قرن 10 میلادی است ، بنا شده . کلیسای ...
-
واژههای مشابه
-
قول استیر
لغتنامه دهخدا
قول استیر. [ ق ُ ؟] (اِخ ) دهی است از دهستان پهلویدژ بخش بانه ٔ شهرستان سقز، سکنه ٔ آن 65 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ، توتون ، ماذوج ، فلقاف و شغل اهالی آنجا زراعت است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
استیر ازهری
لغتنامه دهخدا
استیر ازهری . [ ] (اِخ ) (بانو...) او راست : خطاب فی الرجل ، طبع بیروت 1896 م . (معجم المطبوعات ).
-
استیر مویال
لغتنامه دهخدا
استیر مویال . [ ] (اِخ ) (بانو...) او راست : حیاة امیل زولا، طبع مصر 1903 م . (معجم المطبوعات ).
-
واژههای همآوا
-
اسطیر
لغتنامه دهخدا
اسطیر. [ اِ ] (ع اِ) سخن پریشان و بیهوده . اسطور. اسطورة. || افسانه . ج ، اساطیر.