کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استو
لغتنامه دهخدا
استو. [ ] (اِخ ) خبوشان : خبوشان شهری وسط است از اقلیم چهارم و توابع بسیار دارد و در دفاتر دیوان آن ولایت را استو نویسند و در عهد مغول هولاکوخان تجدید عمارت آن کرد و نبیره اش ارغون خان بر آن عمارت افزود و آب و هوای خوب دارد، حاصلش غلّه و پنبه و انگور...
-
استو
لغتنامه دهخدا
استو. [ اَ ] (اِ) استه . رجوع به استه شود.
-
جستوجو در متن
-
stu
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استو
-
Stowe
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استو
-
Harriet Beecher Stowe
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هریت بیکر استو
-
Harriet Elizabeth Beecher Stowe
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هریت الیزابت بیکر استو
-
آشاک
لغتنامه دهخدا
آشاک . (اِخ ) نام باستانی خبوشان (قوچان ) است و آن را آرسکا و استو و استوا نیز میخوانده اند.
-
اعتداد
واژهنامه آزاد
افتخار ، مباهات اعتداد من به کارم تو زیادت استو «کلیله و دمنه»
-
استودان
لغتنامه دهخدا
استودان . [ اُ ] (اِ مرکب ) (از: اُستو، استخوان + دان ، پسوند مکان ) دخمه و مقبره ٔ گبران . (مؤید الفضلاء) (برهان ).ستودان . (انجمن آرا). ناووس . رجوع به ستودان شود.
-
اُوو
لهجه و گویش بختیاری
ow آب (واحد آب در کشاورزى سنگ استو آن برابر با مقدار آبى است که سنگآسیاب را به گردش درآورد. واحدهاىکوچکتر از سنگ، نیم سنگ و کیز است.کیز نام شیارهاى کوچکى است کهکشاورز براى هدایت جریان آب در زمینایجاد مىکند).
-
باتیله
لغتنامه دهخدا
باتیله . [ ] (اِخ ) نام دیگر کوه استو : کوه استو در راه شبانکاره در راست قبله ٔ آن بلوک واقع است و بکوه باتیله نیز مشهور است . بلندی آن کوه کمابیش سه فرسنگ بود برمثال قبه افتاده است مدور، دور آن شانزده فرسنگ و قله ٔ آن کوه در اکثر ولایات فارس دیدار د...
-
هرند
لغتنامه دهخدا
هرند. [ هََ رَ ] (اِخ ) رودخانه ای است بسیار عظیم در نواحی جرجان که از آن جز به شناوری و کشتی نتوان گذشت . (برهان ). چون به حدود استرآباد رسد از پهلوی آق قلعه گذر کرده به دریای خزر میریزد. (آنندراج ). رودی است بحدود خراسان که آن را رود هرند خوانند. ا...
-
بستوه
لغتنامه دهخدا
بستوه . [ ب ِ / ب ُه ْ ] (ص مرکب ) ستوه . سته . استو. بمعنی ستوه است که ملول و بتنگ آمده باشد. (برهان ). بمعنی ستوه است که ملول و بتنگ آمده باشد و آن را بحذف واو بِستَه یا بِستُه و، سُتُه نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج ). ستوه و ملول و مغموم . (ن...
-
میثم
واژهنامه آزاد
Maytham، میثم یا Meesam (عربی:میثم، آذربایجان:Meysəm، ترکی:Meysem، فارسی:میثم) در سطح بین المللی به عنوان نامی برای پسران مورد استفاده قرار گرفته، برخاسته از زبان های سامی استو ریشه عربی ندارد که متاسفانه برخی آنرا از ریشه اثم میدانند.این نام به معنی...