کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استهزا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استهزا
/'estehzā/
معنی
مسخره کردن؛ ریشخند کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تمسخر، ریشخند، سخریه، مسخره، مضحکه
۲. شوخی، طنز، فسوس، لودگی، هزل
فعل
بن گذشته: استهزا کرد
بن حال: استهزا کن
دیکشنری
ridicule, scoff
-
جستوجوی دقیق
-
استهزا
واژگان مترادف و متضاد
۱. تمسخر، ریشخند، سخریه، مسخره، مضحکه ۲. شوخی، طنز، فسوس، لودگی، هزل
-
استهزا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استهزاء] 'estehzā مسخره کردن؛ ریشخند کردن.
-
استهزا
دیکشنری فارسی به عربی
سخرية
-
استهزا
واژهنامه آزاد
نیش خند، تمسخر.
-
جستوجو در متن
-
تسخر
واژگان مترادف و متضاد
۱. استهزا، ریشخند، مسخره ۲. استهزا کردن، ریشخند کردن، مسخره کردن
-
ریشخند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) rišxand مسخره کردن؛ استهزا.
-
سخریه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سخریَّة] [قدیمی] soxriy[y]e ریشخند؛ استهزا.
-
ادا درآوردن
لهجه و گویش تهرانی
تقلید کردن، استهزا .
-
دست انداختن
لهجه و گویش تهرانی
مسخره کردن،استهزا
-
خریش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) ریشخند، استهزا.
-
ریشخند
فرهنگ فارسی معین
(خَ) (اِمص .) استهزا.
-
زِر زدن
لهجه و گویش تهرانی
به صورت تحقیر و استهزا حرف زدن کسی را گویند.
-
پوز خند
واژهنامه آزاد
پوزخنده، لبخند تمسخر و استهزا.
-
یانکی
لغتنامه دهخدا
یانکی . (اِ) نامی است که مردم انگلستان به استهزا به مردم اتازونی داده اند و سپس از طرف جنوبی های آمریکا به شمالیها داده شده و اکنون در همه جا این نام از روی استهزا و خشم به امریکائیان اطلاق میشود. (از لاروس ).