کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استنظار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استنظار
لغتنامه دهخدا
استنظار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مهلت خواستن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). استمهال .
-
جستوجو در متن
-
مستنظر
لغتنامه دهخدا
مستنظر. [ م ُ ت َ ظِ ] (ع ص ) مهلت خواهنده و آنکه مهلت می خواهد. (ناظم الاطباء). || درخواست کننده ٔ «نظرة» از کسی . (از اقرب الموارد). رجوع به نظرة شود. || منتظرشونده کسی را. (از اقرب الموارد). رجوع به استنظار شود.
-
استمهال
لغتنامه دهخدا
استمهال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مهلت خواستن .(تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). زمان خواستن . درنگی خواستن . طلب مهلت کردن . زمان طلبیدن . استنظار.- استمهال کردن ؛ مهلت خواستن . زمان طلبیدن . مدت خواستن .|| انتظار کشیدن . (مؤید الفضلاء).
-
مهلت
لغتنامه دهخدا
مهلت . [ م ُ ل َ ] (ع اِ مهلة).زمان . اجل . مدت . نفسة. (منتهی الارب ). فرصت . (غیاث ) : گفتند فرمان برداریم به هر چه فرماید امامهلتی و تخفیفی ارزانی دارد. (تاریخ بیهقی ص 160).از در مهلت نیند اینها ولیک تو خدایا هم کریمی هم حلیم . ناصرخسرو.بشتاب سوی ...