کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استنطاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استنطاق
/'estentāq/
معنی
۱. کسی را به سخن گفتن واداشتن.
۲. (حقوق) بازپرسی کردن؛ بازپرسی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بازپرسی، بازجویی، تحقیق، سینجیم
فعل
بن گذشته: استنطاق کرد
بن حال: استنطاق کن
دیکشنری
cross-examination, inquisition
-
جستوجوی دقیق
-
استنطاق
واژگان مترادف و متضاد
بازپرسی، بازجویی، تحقیق، سینجیم
-
استنطاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estentāq ۱. کسی را به سخن گفتن واداشتن.۲. (حقوق) بازپرسی کردن؛ بازپرسی.
-
استنطاق
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) به سخن آوردن . 2 - (اِمص .) بازپرسی .
-
استنطاق
لغتنامه دهخدا
استنطاق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گویا گردانیدن . || با هم سخن کردن . || سخن کردن خواستن . (منتهی الارب ). سخن گفتن کسی را خواستن . || در تداول امروز، بازپرسی . سخن از کسی بیرون کشیدن . - استنطاق کردن ؛ بازپرسی کردن .|| الاستنطاق ، مصدر است از باب استفعا...
-
استنطاق
دیکشنری فارسی به عربی
استقصاء , تحقيق ، استجواب
-
واژههای مشابه
-
استنطاق کردن
دیکشنری فارسی به عربی
استجوب , استفسر
-
جستوجو در متن
-
بازخواست کردن
لهجه و گویش تهرانی
استنطاق
-
cross-question
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متقابل سوال، استنطاق، سئوال بطریق استنطاق، باز جویی
-
cross question
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوال متقابل، استنطاق، سئوال بطریق استنطاق، باز جویی
-
محاکمه
واژگان مترادف و متضاد
استنطاق، بازپرسی، دادرسی، قضاوت
-
یرغو
واژگان مترادف و متضاد
استنطاق، بازپرسی، سیاست
-
استجوب
دیکشنری عربی به فارسی
استنطاق کردن , تحقيق کردن , باز جويي کردن
-
مستنطق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] (حقوق) [منسوخ] mostanteq استنطاقکننده؛ بازپرس.