کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استنساخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استنساخ
/'estensāx/
معنی
نسخه گرفتن؛ نسخه برداشتن از روی کتاب؛ مطلبی را از روی نوشتۀ دیگری نوشتن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
رونویسی، کتابت، نسخهبرداری
فعل
بن گذشته: استنساخ کرد
بن حال: استنساخ کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
استنساخ
واژگان مترادف و متضاد
رونویسی، کتابت، نسخهبرداری
-
استنساخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estensāx نسخه گرفتن؛ نسخه برداشتن از روی کتاب؛ مطلبی را از روی نوشتۀ دیگری نوشتن.
-
استنساخ
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .)رونوشت برداشتن از نوشته یا کتابی ، نسخه برداری .
-
استنساخ
لغتنامه دهخدا
استنساخ . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) استنساخ کتاب ؛ نقل کردن کتاب از کتابی دیگر.
-
جستوجو در متن
-
رونویسی
واژگان مترادف و متضاد
استنساخ، کپیهبرداری، نسخهبرداری
-
نسخهبرداری
واژگان مترادف و متضاد
استنساخ، رونویسی، کپیهبرداری
-
مستنسخ
لغتنامه دهخدا
مستنسخ . [ م ُ ت َ س َ ] (ع ص ) استنساخ شده . رونویس شده . کتابت شده از روی نوشته ای دیگر. رجوع به استنساخ شود.
-
رونویسی
لغتنامه دهخدا
رونویسی . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل رونوشت برداشتن . استنساخ کردن . کپیه کردن . (فرهنگ فارسی معین ). استنساخ .نسخه برداری . مثل نوشته ای نوشتن . (یادداشت مؤلف ).- رونویسی کردن ؛ سواد برداشتن . استنساخ کردن . نسخه برداشتن . (یادداشت مؤلف ).
-
transcription
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رونویسی، رونوشت، استنساخ، اوانویسی، سواد برداری
-
transcriptions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رونوشت ها، رونویسی، رونوشت، استنساخ، اوانویسی، سواد برداری
-
exemplifications
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمونه ها، تمثیل، نمونهاوری، مثال اوری، استنساخ
-
derivation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استخراج، اشتقاق، استنتاج، اقتباس، استنساخ، سر چشمه
-
exemplification
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمونه، تمثیل، نمونهاوری، مثال اوری، استنساخ
-
کتابت
واژگان مترادف و متضاد
استنساخ، تحریر، ترقیم، ثبت، منشیگری، نگارش، نویسندگی ≠ قرائت