کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استمالت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استمالت
/'estemālat/
معنی
دلجویی کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
دلجویی، مهربانی، نوازش
دیکشنری
conciliation, pacification, palliation, placation, propitiation, redress
-
جستوجوی دقیق
-
استمالت
واژگان مترادف و متضاد
دلجویی، مهربانی، نوازش
-
استمالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استمالة] 'estemālat دلجویی کردن.
-
استمالت
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ لَ) [ ع . استمالة ] 1 - (مص م .) دلجویی کردن . 2 - (اِمص .) دلجویی ، نوازش . 3 - (مص ل .) میل کردن به سویی .
-
واژههای همآوا
-
استمالة
لغتنامه دهخدا
استمالة. [ اِ ت ِ ل َ ] (ع مص ) استمالت . مائل شدن . || پیمودن به دو کف یا بذراع . || سوی خود جنبانیدن کسی را بسخن خوش و نیکوئی . (منتهی الارب ). سوی خویش جنبانیدن . (تاج المصادربیهقی ). جنبانیدن در این دو مأخذ غلط است و صحیح چسبانیدن است بمعنی میل ...
-
جستوجو در متن
-
propitiable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل اعتماد، ارام کننده، قابل تسکین، استمالت پذیر
-
propitiation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تسبیح، استمالت، دلجویی، فرونشاندن خشم وغضب
-
propitiate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فریب دادن، تسکین دادن، خشم را فرو نشاندن، استمالت کردن، خشم کسی را فرونشاندن
-
propitiated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معافیت، تسکین دادن، خشم را فرو نشاندن، استمالت کردن، خشم کسی را فرونشاندن
-
propitiating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معافیت دادن، تسکین دادن، خشم را فرو نشاندن، استمالت کردن، خشم کسی را فرونشاندن
-
propitiates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمک می کند، تسکین دادن، خشم را فرو نشاندن، استمالت کردن، خشم کسی را فرونشاندن
-
soothe
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آرامش، ساکت کردن، تسکین دادن، ارام کردن، دل بدست اوردن، دلجویی کردن، استمالت کردن، تسلی دادن
-
unappeasable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
unappeasable، استمالت ناپذیر، اقناع نشدنی، راضی نشدنی، تسکین نیافتنی
-
استمالة
لغتنامه دهخدا
استمالة. [ اِ ت ِ ل َ ] (ع مص ) استمالت . مائل شدن . || پیمودن به دو کف یا بذراع . || سوی خود جنبانیدن کسی را بسخن خوش و نیکوئی . (منتهی الارب ). سوی خویش جنبانیدن . (تاج المصادربیهقی ). جنبانیدن در این دو مأخذ غلط است و صحیح چسبانیدن است بمعنی میل ...