کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استلاطة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استلاطة
لغتنامه دهخدا
استلاطة. [ اِ ت ِ طَ ] (ع مص ) پسر خواندن غیری را. || بر خود چسبانیدن . (منتهی الارب ). با خویشتن گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). || واجب کردن . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
مستلاط
لغتنامه دهخدا
مستلاط. [م ُ ت َ ] (ع ص ، اِ) نعت مفعولی از استلاطة. دعی و فرزندخوانده . (از اقرب الموارد). رجوع به استلاطة شود.
-
مستلیط
لغتنامه دهخدا
مستلیط. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی ازاستلاطة. پسر خواننده غیری را. (از منتهی الارب ). آنکه کسی را به فرزندی ادعا کند در حالی که فرزند او نباشد. (از اقرب الموارد). || برخود چسباننده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || واجب کننده . (از منتهی ال...
-
پسر
لغتنامه دهخدا
پسر. [ پ ُ / پ َ س َ ] (اِ) پور. پوره . (برهان قاطع). پُس . فرزند نرینه . ریکا. ابن . ولد. ریمن ؟. (برهان قاطع). واد؟. (برهان قاطع). ابنم . (منتهی الارب ) : پسر بُد مر او را یکی خوبروی هنرمند و همچون پدر نامجوی . فردوسی .بخوردن نشستند با یکدگرسیاوش پ...