کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استقصا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استقصا
/'esteqsā/
معنی
۱. کوشش، تفحص، و تحقیق کردن در امری.
۲. کوشش تمام کردن در مسئلهای و به نهایت آن رسیدن؛ بررسی دقیق کردن و امری را به آخر رساندن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پیجویی، تتبع، تفحص، جستار
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
استقصا
واژگان مترادف و متضاد
پیجویی، تتبع، تفحص، جستار
-
استقصا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استقصاء] [قدیمی] 'esteqsā ۱. کوشش، تفحص، و تحقیق کردن در امری.۲. کوشش تمام کردن در مسئلهای و به نهایت آن رسیدن؛ بررسی دقیق کردن و امری را به آخر رساندن.
-
جستوجو در متن
-
تشبع
واژگان مترادف و متضاد
استقصا، پیجویی
-
پیجویی
واژگان مترادف و متضاد
استقصا، پیگیری، تفحص، جستجو، ردیابی، کاوش
-
آمار
واژگان مترادف و متضاد
۱. احصا، احصائیه، حساب، شمار ۲. استقصا، پیجویی، تتبع
-
پژوهیدن
واژگان مترادف و متضاد
استقصا، بررسی، پیجویی، تتبع، تجسس، تحقیق، تفحص، جستن
-
استفاط
لغتنامه دهخدا
استفاط. [ اِ ت ِ ](ع مص ) استقصا کردن در کاری . || خوردن تمام آب کوزه را. تمام آب کوزه خوردن . (منتهی الارب ).
-
مساهاة
لغتنامه دهخدا
مساهاة. [ م ُ ] (ع مص ) ترک استقصا کردن در عیش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). به نهایت نرسانیدن عشرت و شادمانی را. (ناظم الاطباء).
-
تعمق
واژگان مترادف و متضاد
۱. استقصا، بررسی، تامل، تتبع، تحقیق، تدقیق، تفکر، ژرفاندیشی، غور، ۲. غوص ۳. ژرف اندیشیدن، غور کردن ۴. فرورفتن ۵. غوض رفتن
-
نتفة
لغتنامه دهخدا
نتفة. [ ن ُ ت َ ف َ ] (ع ص ) رجل نتفة؛ مردی که آغاز علمی را کند و به انجام نرساند. (ناظم الاطباء). آنکه اندکی از علم بیاموزد و در آن استقصا نکند. (از اقرب الموارد) (از المنجد).
-
مناقدة
لغتنامه دهخدا
مناقدة. [ م ُ ق َ دَ ] (ع مص ) با کسی به استقصا کاری کردن .(تاج المصادر بیهقی ). مناقشه نمودن در کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تقصی
لغتنامه دهخدا
تقصی . [ ت َ ق َص ْ صی ] (ع مص ) به نهایت رسیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || به غایت رسیدن در بحث مسئله ای و استقصا کردن در آن . (از اقرب الموارد). و تقول : حدیث متقصی . (اقرب الموارد).
-
تبذل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tabazzol ۱. درباختن و ترک کردن چیزی: ◻︎ چو عمر دادی دنیا بده که خوش نبود / به صد خزینه تبذل به دانگی استقصا (خاقانی: ۷ حاشیه).۲. خوشرویی کردن.۳. گشادهرویی.
-
مدنق
لغتنامه دهخدا
مدنق . [ م ُ دَن ْ ن ِ ] (ع ص ) نیک نگرنده در کار. (آنندراج ). آنکه نیک می نگرد. (ناظم الاطباء). که استقصا می کند و به دقت نظر می کند. (از متن اللغة). نعت فاعلی است از تدنیق . رجوع به تدنیق شود. || لاغرصورت از رنج و یا بیماری . (ناظم الاطباء). نعت اس...