کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استقرار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استقرار
/'esteqrār/
معنی
۱. چیزی یا کسی را در جایی ثابت کردن.
۲. مستقر شدن؛ ساکن شدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
استواری، اسکان، ایستادگی، تثبیت، تحکیم، ثبات، ثبوت، جایگیری، قرار
برابر فارسی
برپایی، جایگیر
فعل
بن گذشته: استقرار داد
بن حال: استقرار ده
دیکشنری
deployment, disposition, establishment
-
جستوجوی دقیق
-
استقرار
واژگان مترادف و متضاد
استواری، اسکان، ایستادگی، تثبیت، تحکیم، ثبات، ثبوت، جایگیری، قرار
-
استقرار
فرهنگ واژههای سره
برپایی، جایگیر
-
استقرار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'esteqrār ۱. چیزی یا کسی را در جایی ثابت کردن.۲. مستقر شدن؛ ساکن شدن.
-
استقرار
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .)1 - برقرار کردن ، پابرجا شدن . 2 - قرار یافتن .
-
استقرار
لغتنامه دهخدا
استقرار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ثبات . سکون . آرام گرفتن . (غیاث ) (تاج المصادر بیهقی ). ثابت شدن . (غیاث ). قرار و ثبات ورزیدن به جائی . آرمیدن . (منتهی الارب ). قرار گرفتن : احوال امیرالمؤمنین القادر باﷲو استقرار خلافت بر او. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 30...
-
استقرار
دیکشنری عربی به فارسی
ثبات , آرامش , استقرار , برقرارى
-
استقرار
دیکشنری فارسی به عربی
ضع , موسسة ، إحْلالٌ ، اِرْتکازٌ ، استتباب ، استقرار
-
واژههای مشابه
-
deployment diagram
نمودار استقرار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نمودار نشاندهندۀ ترکیب یگانهایی که در مرحلۀ هجوم عملیات آبخاکی قرار است بهصورت گروههای قایقی از مناطق تجمع به خط عزیمت، مطابق با روش اعزام و استقرار یگان در قالب نیروی پیادهشونده، پیشروی نمایند
-
colonisation/ colonization
استقرار 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] مستقر شدن ریزاندامگانها بر روی پوست یا غشاهای مخاطی
-
deployment
استقرار 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] قرار گرفتن نیروها با آرایش ویژه در مناطق عملیاتی
-
استقرار الأسعار
دیکشنری عربی به فارسی
ثبات قيمتها , تثبيت قيمتها
-
استقرار أمنىّ
دیکشنری عربی به فارسی
ثبات امنيتى , برقرارى امنيت
-
استقرار سياسىّ
دیکشنری عربی به فارسی
ثبات سياسى
-
استقرار النّقد
دیکشنری عربی به فارسی
ثبات پولى