کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استقذاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استقذاف
لغتنامه دهخدا
استقذاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دشنام دادن خواستن . (زوزنی ). دژنام دادن خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). دشنام گفتن خواستن .
-
جستوجو در متن
-
دژنام
لغتنامه دهخدا
دژنام .[ دُ ] (اِ مرکب ) دشنام و ملامت . (آنندراج ). ناسزا. فحش : معاقرة؛ پیوسته کاری کردن و با کسی کاویدن در دژنام یا در هجا یا در خصومت . (تاج المصادر بیهقی ).- دژنام دادن ؛ ناسزا گفتن . فحش دادن . شتم . (تاج المصادر بیهقی ): استقذاف ؛ دژنام دادن ...
-
دشنام گفتن
لغتنامه دهخدا
دشنام گفتن . [ دُ گ ُ ت َ ](مص مرکب ) دشنام دادن . ناسزا گفتن . سقط گفتن : منجمی به خانه درآمد یکی مرد بیگانه را دید با زن او بهم نشسته ، دشنام و سقط گفت . (گلستان سعدی ).چو دشنام گویی دعا نشنوی بجز کشته ٔ خویشتن ندروی . سعدی .استقذاف ؛ دشنام گفتن خو...
-
دشنام دادن
لغتنامه دهخدا
دشنام دادن . [ دُ دَ ] (مص مرکب ) فحش دادن . نام کسی را به زشتی بردن . عیب کسی را گفتن . (ناظم الاطباء). ناسزا گفتن . استقذاف . (دهار). استیعاب . اسماع . (تاج المصادر بیهقی ). اهتماط. بجوس . تسبیب . تشریز. تطلیة. تقاذف . تقصیب . تلقع. تمطیط. تهجیل . ...