کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استقتال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استقتال
لغتنامه دهخدا
استقتال . [ اِ ت ِ تا ] (ع مص ) کشتن خواستن .(منتهی الارب ). مبالغه کردن در حرب و خود را کشتن درآن . || باک نداشتن از مرگ از روی دلاوری . (از منتهی الارب ). || حریصی نمودن بر جنگ تا گوئی که او را آرزو میکند که کشته شود. (زوزنی ).
-
جستوجو در متن
-
مستقتل
لغتنامه دهخدا
مستقتل . [ م ُ ت َت ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استقتال . باک ندارنده ٔ موت جهت دلاوری . (از منتهی الارب ). مستمیت و فداکار و از جان گذشته . (از اقرب الموارد). رجوع به استقتال شود.
-
استماتة
لغتنامه دهخدا
استماتة. [ اِ ت ِ ت َ ] (ع مص ) بهر راه و بهر طور جستن چیزی . || استقتال . (تاج المصادر بیهقی ). از مرگ باک نداشتن در حرب . (کنز اللغات ) : و استشعرته بنوامیة و من لم یکن علی طریقة معاویة فی اقتفاء الحق من اتباعهم فاعصوصبوا علیه و استماتوا دونه . (مق...