کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استقبل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استقبل
معنی
دريافت امواج (امواج راديويى و) , گرفت (راديو و) , أخذ كرد , استقبال كرد , به پيشواز رفت
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
استقبل
دیکشنری عربی به فارسی
دريافت امواج (امواج راديويى و) , گرفت (راديو و) , أخذ كرد , استقبال كرد , به پيشواز رفت
-
واژههای مشابه
-
استقبل ال... بارتياح
دیکشنری عربی به فارسی
با خوشحالى (گرمى) از استقبال كرد
-
جستوجو در متن
-
دریافت امواج (امواج رادیویى و)
دیکشنری فارسی به عربی
استقبل
-
گرفت (رادیو و)
دیکشنری فارسی به عربی
استقبل
-
أخذ كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استقبل
-
استقبال كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استقبل
-
به پیشواز رفت
دیکشنری فارسی به عربی
استقبل
-
با خوشحالى (گرمى) از استقبال كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استقبل ال... بارتياح
-
بطن السر
لغتنامه دهخدا
بطن السر. [ ب َ نُس ْ س ِ ] (اِخ ) وادیی است میان هجر و نجد که در آن یکی از ایام (جنگ ها) عرب روی داد. جریر گوید : استقبل الحی بطن السرام عسفوافالقلب فیهم رهین اینما انصرفوا.(از معجم البلدان ).
-
تربان
لغتنامه دهخدا
تربان . [ ت ُ ] (اِخ ) نام وادیی است میان ذات الجیش و مَلَل و السیالة، آبهای فراوانی دارد. رسول خدا در غزوه ٔ بدر بدانجا فرودآمد و منزل عروةبن اذینة شاعر کلابی بدانجا بود. کثیر راست : ... و قد مرت علی تربان تحدی بها بالجزع من مَلَل وسیج .و شارح ابیات...
-
خشوع
لغتنامه دهخدا
خشوع . [ خ ُ ] (مص ) فروتنی کردن . (از منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (اقرب الموارد) (از تاج العروس ) (ترجمان علامه جرجانی ). صاحب منتهی الارب می گوید: خشوع قریب است بخضوع یا خضوع در بدن است و خشوع در آواز و چشم همه باشد. الم یأن للذین آمنوا ان تخشع...
-
اروند
لغتنامه دهخدا
اروند. [ اَ وَ ] (اِخ ) کوهی است . (مهذب الاسماء). کوهی است بدر همدان . (فرهنگ اسدی ). کوه الوند . (سروری ) (غیاث اللغات ). نام کوهی است بسیار سبز و خرم و شهر همدان در پایه ٔ آن کوهست و مردم همدان در احادیث و نظم و نثر خود از آن بسیار یاد کنند و وی ر...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن میمون التمیمی الموصلی . مکنی به ابی محمد، و هرگاه که رشید استخفاف او خواستی وی را با کنیت ابوصفوان خواندی . مقام او در علم و ادب وشعر چنانست که ذکر آنهمه موجب اطاله ٔ کلام گردد، و آن بر واقفان اخبار و متتبعان آثار ...