کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استقامت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استقامت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
قاوم
-
واژههای مشابه
-
distance race, long-distance race
مسابقۀ استقامت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] 1. مسابقهای که در مسافتهای طولانی معمول در یک رشتۀ ورزشی برگزار میشود 2. در دو و میدانی، هر یک از مسابقههایی که مسافت آن بیش از 3000 متر باشد
-
electric strength
استقامت الکتریکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← استقامت دیالکتریک
-
mooring restraint
استقامت مهار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] میزان مقاومت سامانۀ مهار در برابر نیروهای وارد بر شناور
-
پر استقامت
دیکشنری فارسی به عربی
مقاتل عنيد
-
middle-distance race
مسابقۀ نیمهاستقامت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] 1. مسابقهای که در مسافتهای میانی معمول در یک رشتۀ ورزشی برگزار میشود 2. در دو و میدانی، هریک از مسابقههایی که در مسافتهای 800 تا 3000 متر برگزار میشود
-
dielectric strength
استقامت دیالکتریک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] بالاترین ولتاژی که یک مادۀ دیالکتریکی پیش از فروشکست میتواند تحمل کند متـ . استقامت الکتریکی electric strength
-
endurance riding
اسبسواری استقامت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] یکی از رشتههای سوارکاری که مسابقات آن در مسافتهای طولانی برگزار میشود
-
صبر و استقامت
فرهنگ گنجواژه
شکیبائی زیاد.
-
جستوجو در متن
-
مقاومت کردن
واژگان مترادف و متضاد
ایستادگی کردن، پایداری کردن، مدافعه کردن، استقامت ورزیدن، پایمردی کردن ≠ تسلیمشدن
-
قاوم
دیکشنری عربی به فارسی
پايداري , پايداري کردن , ايستادگي کردن , استقامت کردن , مانع شدن , مخالفت کردن با
-
resisted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مقاومت کرد، مقاومت کردن، مخالفت کردن، پایداری کردن، ایستادگی کردن، استقامت کردن، مانع شدن، مخالفت کردن با، خودداری کردن از
-
resists
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مقاومت می کند، مقاومت کردن، مخالفت کردن، پایداری کردن، ایستادگی کردن، استقامت کردن، مانع شدن، مخالفت کردن با، خودداری کردن از