کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استفضال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استفضال
لغتنامه دهخدا
استفضال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نیکوئی جستن . || افزونی خواستن . فزونی خواستن . (منتهی الارب ). || افزون آوردن . (منتهی الارب )(تاج المصادر بیهقی ). || بقیتی بر جای گذاشتن . باقی گذاشتن از چیزی چیزی را. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
مستفضل
لغتنامه دهخدا
مستفضل . [ م ُ ت َ ض ِ ](ع ص ) نعت فاعلی از استفضال . باقی گذارنده ٔ چیزی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || فزونی خواهنده . (از منتهی الارب ). چیزی را افزون بر حق خودگیرنده . (از اقرب الموارد). رجوع به استفضال شود.
-
افزون
لغتنامه دهخدا
افزون . [ اَ ] (ص ) فزون . بسیار. (آنندراج ). علاوه . اضافه . (ناظم الاطباء).زیاده است . (فرهنگ شعوری ) (مجمع الفرس اسدی ). فزون .بیش . زیادت . مقابل کم . زایده . زَید. (یادداشت دهخدا). مَثل . مَئِط. مَئط. (از منتهی الارب ) : شود نیکی افزون چو افزون ...