کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استفراغآور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اور
لغتنامه دهخدا
اور. [ اَ ] (ع مص ) جماع کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درآمیختن با زن . (منتهی الارب ). || (اِ) باد شمال و جنوب . (ناظم الاطباء).باد شمال . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || جنبش ابر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
-
اور
لغتنامه دهخدا
اور. [ اَ وَ ] (اِ) فحش و سخن زشت . (ناظم الاطباء). کلام زشت و فحش . (آنندراج ).
-
اور
لغتنامه دهخدا
اور. [ اُ ] (ع اِ) ج ِ اُوار، به معنی گرمی آفتاب و آتش . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
اور
لغتنامه دهخدا
اور. [ اُ وَ ] (ع اِ) ج ِ وُؤره . (منتهی الارب ). || ج ِ اِرَه . (ناظم الاطباء). رجوع به وؤره شود.
-
اور
لغتنامه دهخدا
اور. [ اُرْ ] (اِخ ) ولایتی با 6037 کیلومتر مربع وسعت و 332514 تن جمعیت در شمال فرانسه در نورماندی . مرکزش اورو. (از دایرةالمعارف فارسی ).
-
اور
لهجه و گویش گنابادی
ouwr در گویش گنابادی یعنی به او ، او را
-
اورِ
لهجه و گویش گنابادی
ouwre در گویش گنابادی یعنی به او نگاه کنید ، ببینیدش ، دعوت به نگاه همراه با تمسخر و تحقیر
-
اور
لهجه و گویش تهرانی
ادا و اطفار
-
آور
واژهنامه آزاد
یقین - ایمان اَوِر aver - در انگلیسی - به طور قطع اظهار کردن
-
اور
واژهنامه آزاد
(بختیاری) اِور(eor) اَبر.
-
اور
واژهنامه آزاد
(گنابادی) [owr]؛ به او، او را. || اورِ [owre]؛ به او نگاه کنید، ببینیدش (دعوت به نگاه کردن، همراه با تمسخر و تحقیر).
-
استفراغ کردن
فرهنگ واژههای سره
هراشیدن
-
projectile vomiting
استفراغ جهنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] استفـراغی کـه با فشار زیـاد رخ دهـد
-
hematemesis
استفراغ خونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] استفراغ یا بالا آوردن خون
-
حالت استفراغ
دیکشنری فارسی به عربی
غثيان