کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استفاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استفاء
لغتنامه دهخدا
استفاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) حیله کردن . (منتهی الارب ). || استفی وجهه ؛ اذا اصطرفه ؛ برگرداند روی خود را. (از منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
استفاع
لغتنامه دهخدا
استفاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تیره شدن هوا که به برخاستن باد و گرد و مانند آن ماند. (منتهی الارب ). || برگردیدن گونه از ترس و مانند آن . برگردیدن رنگ از ترس و مانند آن : اُستفعلونه (مجهولاً)؛ برگردید گونه ٔ او از ترس . (منتهی الارب ). || تهبج . برآماسی...
-
اصطفاء
لغتنامه دهخدا
اصطفاء. [ اِطِ ] (ع مص ) برگزیدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 4) (زوزنی ) (آنندراج ). اختیار و برگزیدن . (فرهنگ نظام ). برگزیدن و برگزیدگی . (از منتخب و لطائف ) (غیاث ). برگزیدگی کسی را. (ناظم الاطباء). گزیدن . اصفاء...
-
جستوجو در متن
-
اصطراف
لغتنامه دهخدا
اصطراف . [ اِ طِ ] (ع مص ) اصطراف مرد؛ تصرف وی در طلب مکسب . (از اقرب الموارد). برگشتن در کسب چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || اصطراف دراهم ؛ خریدن آنرا، تقول لصاحبک : بکم اصطرفت هذه الدراهم فیقول : اصطرفتها بدینار. (اقرب الموارد). خریدن ، چن...