کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استغاثه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استغاثه
/'esteqāse/
معنی
کمک خواستن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. التماس، الحاح، تضرع، زاری، فزع، گریه، لابه، مویه، ناله، ندبه
۲. دادخواهی، فریادخواهی، مددطلبی
فعل
بن گذشته: استغاثه کرد
بن حال: استغاثه کن
دیکشنری
prayer, supplication
-
جستوجوی دقیق
-
استغاثه
واژگان مترادف و متضاد
۱. التماس، الحاح، تضرع، زاری، فزع، گریه، لابه، مویه، ناله، ندبه ۲. دادخواهی، فریادخواهی، مددطلبی
-
استغاثه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استغاثَة] ‹استغاثت› 'esteqāse کمک خواستن.
-
استغاثه
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ ثِ) [ ع . استغاثة ] 1 - (مص م .) دادخواهی کردن ، یاری طلبیدن . 2 - (اِمص .) دادخواهی . 3 - زاری ، تضرع .
-
واژههای مشابه
-
استغاثة
لغتنامه دهخدا
استغاثة. [ اِ ت ِ ث َ ] (ع مص ) استغاثت . فریاد خواستن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). فریادرسی خواستن . (غیاث ). فریادخواهی . استصراخ . استعواء. فریاد جستن : و دخل المدینة [موسی ] علی حین غفلة من اهلها فوجد فیها رجلین یقتتلان هذا من شیعته و ه...
-
استغاثه كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استصرخ
-
استغاثه کردن از
دیکشنری فارسی به عربی
ناشد
-
بدرگاه خدا استغاثه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
صل
-
جستوجو در متن
-
استغاثت
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ ثَ) [ ع . استغاثة ] (مص م .) نک استغاثه .
-
مستغاث
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mostaqās ۱. کسی که از او استغاثه شده؛ کسی که از او فریادخواهی شده.۲. (اسم مصدر) استغاثه؛ دادخواهی.
-
خدا خدا کردن
لهجه و گویش تهرانی
استغاثه ،از ته دل خواستن
-
مستغیث
لغتنامه دهخدا
مستغیث . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استغاثة. فریادخواه یعنی دادخواه . (غیاث ) (آنندراج ) (منتهی الارب ). مستعین و مستنصر. (از اقرب الموارد). صارخ . استغاثه کننده . مستصرخ . و رجوع به استغاثه شود.
-
ناشد
دیکشنری عربی به فارسی
درخواست کردن از , عجز و لا به کردن به , التماس کردن به , استغاثه کردن از
-
مستغیث
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mostaqis کسی که طلب یاری و فریادرسی کند؛ استغاثهکننده.