کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استعراز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استعراز
لغتنامه دهخدا
استعراز. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دشوار شدن . دشوار گردیدن . || درشت شدن . سخت گردیدن . سخت گشتن . منقبض و ترنجیده گشتن . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
استعراض
لغتنامه دهخدا
استعراض . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فربه گردیدن ناقه : اُستعرضت الناقة باللحم (مجهولاً)؛ فربه گردید ناقه . (منتهی الارب ). || کشتن بی دریافت حال کسی . کشتن هرکه را که پیش آید بی پرسش و دریافت حال آنان . || عرضه کردن خواستن . (منتهی الارب ) (زوزنی ) (تاج الم...
-
جستوجو در متن
-
دشوار گردیدن
لغتنامه دهخدا
دشوار گردیدن . [ دُش ْ گ َدی دَ ] (مص مرکب ) دشوار شدن . سخت گردیدن . دشوار گشتن . استعراز. تسأسؤ. تعرز. تعسر. تعکش . کبد. عسارة. عسر. عضل . عوز. معض . (از منتهی الارب ) : گشاید بند چون دشوار گرددبخندد شمع چون بیمار گردد. ؟ (از امثال و حکم ).و رجوع...
-
درشت شدن
لغتنامه دهخدا
درشت شدن . [ دُ رُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) زبر شدن . خشن شدن . مقابل نرم و لطیف شدن ، چون : درشت شدن دست از کار. (یادداشت مرحوم دهخدا) : وَاندر گلوش تلخ چو حنظل شودعسل وَاندر برش درشت چو سوهان شود قصب . ناصرخسرو.اخشیشان ؛ نیک درشت شدن . (دهار). اًسفاء؛ د...