کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استعداء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استعداء
لغتنامه دهخدا
استعداء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) یاری خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). یاری خواستن از کسی بر امری . یقال : استعدیت الامر علی فلان فاعدانی . (منتهی الارب ). || دوانیدن اسب . (تاج المصادر بیهقی ).
-
واژههای همآوا
-
استئداء
لغتنامه دهخدا
استئداء. [ اِ ت ِءْ ] (ع مص ) رجوع به استیداء شود.
-
جستوجو در متن
-
مستعدی
لغتنامه دهخدا
مستعدی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استعداء. یاری خواهنده از کسی . (آنندراج ). مستغیث و مستنصر. (اقرب الموارد). یاری خواه . یاری طلب . رجوع به استعداء شود.
-
استیداء
لغتنامه دهخدا
استیداء.[ اِ ] (ع مص ) استئداء. یاری خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). یاری و نصرت خواستن از. استعداء. (زوزنی ). || مال بستدن بمصادره . (تاج المصادر بیهقی ). گرفتن مال از کسی . || استودی فلان ٌ بحقی ؛گروید حق ّ مرا؛ ای اقرّ به و عرفه . (تاج العروس ).