کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استعار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استعار
معنی
به عاريت گرفت , به امانت گرفت
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
استعار
لغتنامه دهخدا
استعار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) افروخته شدن . (زوزنی ). افروخته شدن آتش . برافروخته شدن آتش . || گر درافتادن به مساعر شتران . || بحرکت آمدن دزدان . || منتشر و فاش شدن حرب وبدی و شدت مرگامرگی و شدت هر چیزی . (منتهی الارب ).
-
استعار
دیکشنری عربی به فارسی
به عاريت گرفت , به امانت گرفت
-
جستوجو در متن
-
به عاریت گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
استعار
-
به امانت گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
استعار
-
خدافل
لغتنامه دهخدا
خدافل . [ خ َ ف ِ ] (ع ص ) جامه های کهنه . خدافر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).- امثال :غرنی برداک من خدافلی ؛ این مثل در حق کسی زده میشود که بجهت طمع در مال غیر مال خود را ضایع گرداند. قالته امراة رأت علی رجل بر دین فتزوجته طامعة فی یساره ...
-
استعارة التخییلیة
لغتنامه دهخدا
استعارة التخییلیة. [ اِ ت ِرَ تُت ْ ت َخ ْ لی ی َ ] (ع اِ مرکب ) (الَ ...) ان یستعمل مصدرالفعل فی معنی غیر ذلک المصدر علی سبیل التشبیه ثم یتبع فعله فی النسبة الی غیر. نحو کشف (؟) فان مصدره هو الکشف فاستعیر الکشف للازالة ثم استعار کشف لأزال تبعاً لمص...
-
مرگامرگی
لغتنامه دهخدا
مرگامرگی . [ م َ م َ ] (حامص مرکب ، اِ مرکب ) مرگامرگ . بیماری عام . بلای عام . موت فاشی . جارف . ذریع. طاعون . وباء. وبا. وباء. (از منتهی الارب ). یوت . ابیذمیا : استعار؛ شدت مرگامرگی . جارف ، سؤاف ، سواف ، موتان ؛ مرگامرگی ستور. (منتهی الارب ). غد...
-
شدت
لغتنامه دهخدا
شدت . [ ش ِدْ دَ ] (ع اِمص ) سختی . صلابت در جواهر و اعراض . محکمی . استواری . استحکام . قوت . حمله . نجدت . ثبات قلب . شجاعت . سختی . تنگی . ضیق . صعوبت . مجاعه . (یادداشت مؤلف ) : خواهی اندر عنا و شدت زی خواهی اندر امان و نعمت و ناز. رودکی (از تار...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن زهیر ابوخیثمةبن حرب بن شداد نسائی الاصل مکنی به ابوبکر. او از ابونعیم فضل بن دکین و یحیی بن معین و احمدبن حنبل سماع دارد و علم نسب از مصعب بن عبداﷲ الزبیری فرا گرفت و تاریخ و ایام ناس را از ابوالحسن مدائنی دریافت و ادب از ...
-
استعارة
لغتنامه دهخدا
استعارة. [ اِ ت ِ رَ ] (ع مص ) استعارت . بعاریت خواستن چیزی را. (منتهی الارب ). عاریت خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). || تنها شدن . انفراد. یقال : استعور؛ اذا انفرد. (منتهی الارب ). || دست بدست گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ). || استعارة ادعاء معنی ا...