کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استظهار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استظهار
/'estezhār/
معنی
۱. پشتگرمی داشتن؛ پشتگرمی.
۲. [قدیمی] قدرت؛ توان.
۳. [قدیمی] اندوخته؛ دارایی؛ مال.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اطمینان، اعتماد، پشتگرمی، دلگرمی، قویپشتی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
استظهار
واژگان مترادف و متضاد
اطمینان، اعتماد، پشتگرمی، دلگرمی، قویپشتی
-
استظهار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estezhār ۱. پشتگرمی داشتن؛ پشتگرمی.۲. [قدیمی] قدرت؛ توان.۳. [قدیمی] اندوخته؛ دارایی؛ مال.
-
استظهار
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - کمک خواستن . 2 - (اِمص .) پشت گرمی .
-
استظهار
لغتنامه دهخدا
استظهار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) یاری خواستن . یاری خواستن از کسی . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). یار گرفتن . || قوی پشت شدن به کسی یا امری . پشت گرمی . تکیه کردن بیاری کسی . پشت قوی کردن : و این بنده را بدان قوت دل و استظهار... حاصل آمد. (کلیله و دمنه )...
-
استظهار
دیکشنری عربی به فارسی
حفظ کني
-
جستوجو در متن
-
حفظ کنی
دیکشنری فارسی به عربی
استظهار
-
پشتگرمی
واژگان مترادف و متضاد
اتکا، استظهار، اطمینان، اعتماد، توکل، مظاهرت
-
اطمینان
واژگان مترادف و متضاد
استظهار، اعتماد، ایقان، ایمان، ایمنی، تکیه، ثقه، خاطرجمعی، وثوق، یقین
-
اعتماد
واژگان مترادف و متضاد
اتکا، استظهار، استواری، اطمینان، پشتگرمی، تکیه، توکل، ثقه، دلگرمی، وثوق
-
مستظهر
لغتنامه دهخدا
مستظهر. [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استظهار. یاری خواهنده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). کسی که اعانت می طلبد و دستگیری می خواهد. (ناظم الاطباء). رجوع به استظهار شود.
-
پشت گرمی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] poštgarmi ۱. تکیه داشتن به کسی یا چیزی؛ استظهار.۲. اعتماد؛ اطمینان: ◻︎ گرَم پشتگرمی ز یزدان بُوَد / همیشه لب بخت خندان بود (فردوسی: ۴/۲۰۷).
-
تداجو
لغتنامه دهخدا
تداجو. [ ت ُ ] (اِخ ) توداجو. یکی از امرای دوران بایدوخان و منازع امیر طغاچار : امیر طغاچار بسبب آنکه تداجو با او به قوت و استظهار بایدو، مخالفت و منازعت میکرد از دولت بایدو ملول و نفور شده بود. (تاریخ غازان ص 80).
-
تمسک کردن
لغتنامه دهخدا
تمسک کردن . [ ت َ م َس ْ س ُ ن ُ / ن ِ ] (مص مرکب ) چنگ در زدن . اعتصام : به موالات این دو رکن شریف هم تمسک کنم هم استظهار. خاقانی .رجوع به تمسک و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
پشت قوی
لغتنامه دهخدا
پشت قوی . [پ ُ ق َ ] (ص مرکب ) مستظهر. نیرومند شده : جاوید باش و پشت قوی باش و تندرست تو شادخوار و ما رهیان از تو شادخوار. فرخی .- پشت قوی شدن ؛ استظهار. (منتهی الارب ).