کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استطراق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استطراق
لغتنامه دهخدا
استطراق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بعاریت خواستن گشن را. (منتهی الارب ). گشن بعاریه فراخواستن . (تاج المصادر بیهقی ). شتر نر بعاریت خواستن برای ایغری . || فال سنگک خواستن از کاهن . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
مستطرق
لغتنامه دهخدا
مستطرق . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استطراق . آنکه از کاهن فال سنگک زدن خواهد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بعاریت خواهنده گشن را. (منتهی الارب ). رجوع به استطراق شود.