کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استطراف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استطراف
/'estetrāf/
معنی
شگفتی؛ تعجب.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
استطراف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estetrāf شگفتی؛ تعجب.
-
استطراف
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - نو شمردن . 2 - تازه و نو یافتن . 3 - شگفت داشتن .
-
استطراف
لغتنامه دهخدا
استطراف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) طرفه شمردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). طرفه داشتن . طریف شمردن . نو گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). طرفه و نو شمردن . (منتهی الارب ): چون فاتحه ٔ این محنت پیدا شد جمعی از معارف ماوراءالنهربلذت استطراف و استجدا...
-
واژههای همآوا
-
استتراف
لغتنامه دهخدا
استتراف . [ اِ ت ِت ْ ] (ع مص ) بدکار و نافرمان گردیدن . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
مستطرف
لغتنامه دهخدا
مستطرف . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استطراف . آنکه نو می شمارد چیزی را. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || آنکه از نو پیدا می کند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به استطراف شود.
-
مستطرفة
لغتنامه دهخدا
مستطرفة. [ م ُ ت َ رَ ف َ ] (ع ص ) تأنیث مستطرف که نعت مفعولی است از استطراف . رجوع به مستطرف و استطراف شود. || آنکه خانه زاد نباشد و از نتایج صاحب خود نبود. (منتهی الارب ).
-
مستطرف
لغتنامه دهخدا
مستطرف . [ م ُ ت َ رَ ](ع ص ، اِ) نعت مفعولی از استطراف . آنکه خانه زاد و از نتایج صاحب خود نباشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || هر گیاه که هنوز در غلاف خود باشد. || مال نو. || مستطرف الایام ؛ اول زمانه : فعلته فی مستطرف الایام . (منتهی الارب ). ...
-
استجداد
لغتنامه دهخدا
استجداد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نو گردانیدن . (منتهی الارب ). نو گرفتن . (زوزنی ). بنو گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ): چون فاتحه ٔ آن محنت پیدا شد و جمعی از معارف ماوراءالنهر بلذت استطراف و استجداد نائل شدند و از تطاول و تمادی ایّام آل سامان ملالت نمودند.....
-
طرفة
لغتنامه دهخدا
طرفة. [ طُ ف َ ] (ع اِمص ) زخم رسیدگی چشم . اسم است مصدر را. || نوی مال . اسم است طریف و طارف و مطرف را که مال نو است . || (ص ، اِ)طُرفه . شگفت و نادر از هر چیزی . طرافة مصدر است از آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چیزی که کسی ندیده باشدو بنظر خوش آید...