کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استصلاح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استصلاح
/'esteslāh/
معنی
۱. (فقه، حقوق) استدلال در حکمی که قاضی بنا به مصلحتی استنباط کند و به آن رٲی بدهد.
۲. [قدیمی] به دنبال صلاح کار بودن؛ نیکویی خواستن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
استصلاح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'esteslāh ۱. (فقه، حقوق) استدلال در حکمی که قاضی بنا به مصلحتی استنباط کند و به آن رٲی بدهد.۲. [قدیمی] به دنبال صلاح کار بودن؛ نیکویی خواستن.
-
استصلاح
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) طلب صلاح و نیکی کردن .
-
استصلاح
لغتنامه دهخدا
استصلاح . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نیکوئی کردن خواستن . و منه : اربع لاتستصلح فسادها، محاسدة الاکفاء و عداوة القرباء و الرکانة فی الامراء و الفسق فی العلماء. (منتهی الارب ). || نیک شدن . نیک آمدن چیزی . (زوزنی ). || صلح جستن . || صلاح کار جستن . صلاح پرسید...
-
جستوجو در متن
-
مصلحتجویی
واژگان مترادف و متضاد
استصلاح، خیراندیشی، خیرخواهی، مصلحتاندیشی ≠ مفسدهجویی
-
مستصلح
لغتنامه دهخدا
مستصلح . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استصلاح . نیکو کردن خواهنده ، ضد مستفسد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). آنکه نیکوئی کردن می خواهد و صلح می جوید. (ناظم الاطباء). رجوع به استصلاح شود.
-
تلاؤم
لغتنامه دهخدا
تلاؤم . [ ت َ ءُ ] (ع مص ) کفشیر پذیرفتن جراحت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). استصلاح . (اقرب الموارد).
-
استقاله
لغتنامه دهخدا
استقاله . [ اِ ت ِ ل َ ] (ع مص ) استقالت . اقاله خواستن . (منتهی الارب ) (زوزنی ). بیع واشکافتن خواستن . طلب فسخ بیع. برانداختن بیعی را خواستن . رد بیع خواستن . شکستن بیع تقاضا کردن : استقاله ٔ بیع. || استعفاء. طلب عفو و بخشایش : تاش از نیشابور مکاتب...
-
استغفار
لغتنامه دهخدا
استغفار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) آمرزش خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). غفران طلبیدن . مغفرت طلبیدن . طلب مغفرت . (غیاث ). توبه کردن : استغفر من ذنبه و استغفره ایاه و استغفر اﷲ لذنبه . (منتهی الارب ) : استغفر لهم او لاتستغفر لهم ان تستغفر لهم سبعین...
-
اصول فقه
لغتنامه دهخدا
اصول فقه . [ اُ ل ِ ف ِق ْه ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) علمی است که بدان استنباط احکام شرعی فرعی از ادله ٔ اجمالی آنها شناخته میشود. و موضوع آن ادله ٔ شرعی کلی است ، از این نظر که چگونه از آنها احکام شرعی استنباط میشود. و مبادی آن از علوم عربی و بعض...
-
ابوحنیفه
لغتنامه دهخدا
ابوحنیفه . [ اَ ح َ ف َ ] (اِخ ) نعمان بن ثابت بن زوطی بن ماه یا نعمان بن ثابت بن نعمان بن مرزبان یا طاوس بن هرمز، امام فقیه کوفی مولی تیم اﷲبن ثعلبه . ابن الندیم گوید: نام ابوحنیفه نعمان بن ثابت بن زوطی است ، وی بکوفه خزاز بود و زوطی از موالی تیم اﷲ...