کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استشحاج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استشحاج
لغتنامه دهخدا
استشحاج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بانگ از زاغان برخاستن . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
مستشحج
لغتنامه دهخدا
مستشحج . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استشحاج . رجوع به استشحاج شود.
-
مستشحج
لغتنامه دهخدا
مستشحج . [ م ُ ت َ ح َ ](ع ص ) نعت مفعولی از استشحاج . زاغ و غراب که صدای او را خواسته باشند. گویند الغربان مستشحجات ؛ یعنی بصدا درآمدند. (اقرب الموارد). رجوع به استشحاج شود.