کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استسمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استسمان
لغتنامه دهخدا
استسمان . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فربه شمردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). || فربه یافتن . || فربه خواستن . (منتهی الارب ). فربه شدن خواستن . || روغن گاو و گوسفند خواستن . (تاج المصادربیهقی ) (زوزنی ). || فربه شدن . (زوزنی ).
-
جستوجو در متن
-
مستسمن
لغتنامه دهخدا
مستسمن . [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استسمان . فربه شمرنده . (منتهی الارب ). فربه و سمین پندارنده کسی را. (اقرب الموارد). || فربه خواهنده کسی را. (منتهی الارب ). آنکه فربه و سمین را می خواهد. (اقرب الموارد). || روغن وسمن خواهنده . (منتهی الار...
-
فربه
لغتنامه دهخدا
فربه . [ ف َ ب ِه ْ ] (ص ) چاق . سمین . شحیم . فربی . (یادداشت به خط مؤلف ). مقابل لاغر. (آنندراج ). پروار. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). پرگوشت : نشست اندر آن پاک فربه بره که تیر اندر آن غرق شد یکسره . فردوسی .بسی گوسفندان فربه بکشت بیامد یکی جام ...