کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استرلاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استرلاب
/'ostorlāb/
معنی
= اسطرلاب
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
astrolabe
-
جستوجوی دقیق
-
استرلاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از یونانی] (نجوم) [قدیمی] 'ostorlāb = اسطرلاب
-
استرلاب
فرهنگ فارسی معین
(اُ تُ) [ معر. ] (اِمر.) نک اسطرلاب .
-
استرلاب
لغتنامه دهخدا
استرلاب . [ اُ ت ُ ] (از یونانی ، اِ) (از: استرون ، بمعنی ستاره + لامبانئین ، بمعنی گرفتن ) اسطرلاب . سطرلاب . سترلاب . اصطرلاب . صلاب . آلتی منجمان را که بدان ارتفاع ستارگان را حساب کنند. || بمعنی ترازوی آفتاب . (آنندراج ). لغتی است یونانی بمعنی ترا...
-
واژههای همآوا
-
اصطرلاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] (نجوم) [قدیمی] 'ostorlāb = اسطرلاب
-
اسطرلاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ‹اُصطرلاب، اُسترلاب، سُطُرلاب، سُتُرلاب، سُرلاب› (نجوم) [قدیمی] 'ostorlāb وسیلهای به شکل چند صفحۀ مدرج برای اندازهگیری ارتفاع ستارگان و مشخص کردن مکان آنها.〈 اسطرلاب مسطح: (نجوم) [قدیمی] اسطرلابی دارای صفحۀ م...
-
اصطرلاب
فرهنگ فارسی معین
(اَ یا اُ طُ) [ معر - یو. ] نک اسطرلاب .
-
اسطرلاب
فرهنگ فارسی معین
(اُ طُ) [ معر - یو. ] ( اِ.) ستاره سنج ، ابزاری است که برای اندازه گیری محل وارتفاع ستارگان و دیگر اندازه گیری های نجومی بکار می رود.
-
اسطرلاب
لغتنامه دهخدا
اسطرلاب . [ اُ طُ ] (اِخ ) (خلیج ...) خلیجی است در اقیانوس کبیر در ساحل شمالی جزیره ٔ بزرگ گینه ٔ جدید. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
اسطرلاب
لغتنامه دهخدا
اسطرلاب . [ اُ طُ ] (معرب ، اِ) (از: یونانی ِ اَسْترُن ، ستاره + لامبانِئین ، گرفتن ) اُسترلاب . اُصطرلاب . سُتُرلاب . سُطُرلاب . صُلاّب . آلتی است که برای مشاهده ٔ وضع ستارگان و تعیین ارتفاع آنها در افق بکار میرفت . آلتی باشدکه بیشتر از برنج سازند و...
-
اصطرلاب
لغتنامه دهخدا
اصطرلاب . [ اِ طَ / اَ طَ / اُ طُ ] (معرب ، اِ) ابزاریست که بدان ارتفاع خورشید و ستارگان را سنجند. (از قطرالمحیط). همان اسطرلاب است . (شرفنامه ٔ منیری ). معروفست و آن آلتی باشد از برنج و تال ساخته که منجمان بدان ارتفاع آفتاب و کواکب معلوم کنند و این ...
-
اصطرلاب
لغتنامه دهخدا
اصطرلاب .[ اُ طُ ] (اِخ ) بعضی گویند نام پسر ادریس علیه السلام است که واضع اصطرلاب بود. (از برهان ) (هفت قلزم ).
-
جستوجو در متن
-
سترلاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] (نجوم) [قدیمی] sotorlāb = استرلاب
-
سترلاب
لغتنامه دهخدا
سترلاب . [ س ُ ت ُ ] (معرب ، اِ) استرلاب . اصطرلاب . صلاب . اسطرلاب . رجوع بدین کلمات شود.