کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استردار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استردار
/'astardār/
معنی
قاطرچی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
استردار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] 'astardār قاطرچی.
-
استردار
لغتنامه دهخدا
استردار. [ اَ ت َ ] (نف مرکب ) استربان . استروان : سیلی دررسید... گله داران بجستند و جان را گرفتند و هم چنان استرداران ، و سیل کاروان و استران را درربود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 262).
-
جستوجو در متن
-
ارخالق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹آرخالق› 'arxālo(e)q لباس کوتاه آستردار از جنس ترمه، مخمل، یا زری.
-
دوتهی
لغتنامه دهخدا
دوتهی . [ دُ ت َ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) لباسهای آسترشده . (ناظم الاطباء). جامه ٔ دراز ابره و آستر که با هم دوزند و بر این قیاس یک لایی و دولایی بیاید. (آنندراج ).- دوتهی پوش ؛ که لباس دوتهی یعنی رویه و آستردار بپوشد : آه سرد که ترا گرم گرفته ست که با...
-
توبی جبه
لغتنامه دهخدا
توبی جبه . [ ؟ ج ُب ْ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) این کلمه در دیوان البسه ٔ نظام قاری آمده و در فرهنگ لغات با علامت استفهام معنی نشده است ولی از شواهد چنین برمی آید که نوعی پوشش آستردار باشد : ابرو از محراب سجاده و بینی از ترکی توبی جبه . (نظام قاری ص 134...
-
مبطنة
لغتنامه دهخدا
مبطنة. [ م ُ ب َطْ طَ ن َ ] (ع ص ) مؤنث مبطن . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). امراءة مبطنة. (مهذب الاسماء). زن باریک میان . ج ، مبطنات . (ناظم الاطباء). || اسب سپید پشت و شکم . (منتهی الارب ). و رجوع به مبطن شود. || (اِ) جامه ای با آستری ازپو...