کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استرحام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استرحام
/'esterhām/
معنی
۱. رحم خواستن؛ شفقت و بخشایش خواستن؛ مهربانی خواستن.
۲. دلسوزی؛ شفقت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
استرحام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'esterhām ۱. رحم خواستن؛ شفقت و بخشایش خواستن؛ مهربانی خواستن.۲. دلسوزی؛ شفقت.
-
استرحام
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) رحمت خواستن . مرحمت طلبیدن .
-
استرحام
لغتنامه دهخدا
استرحام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بخشایش خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). رحم خواستن . مهربانی طلبیدن .
-
جستوجو در متن
-
مسترحم
لغتنامه دهخدا
مسترحم . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استرحام . طلب کننده ٔ رحم و رحمت و عطوفت . (اقرب الموارد). رجوع به استرحام شود.
-
استرحاماً
لغتنامه دهخدا
استرحاماً. [اِ ت ِ مَن ْ ] (ع ق ) من باب استرحام . از راه ترحم .
-
التیاذ
لغتنامه دهخدا
التیاذ. [ اِ ] (ع مص ) پناه آوردن : جز استلام و التیاذ بظل استرحام ، پناهی ندانست . (جهانگشای جوینی ).
-
مستأوی
لغتنامه دهخدا
مستأوی . [ م ُ ت َءْ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استیواء. رحم خواهنده . ترحم خواهنده . استرحام کننده . (اقرب الموارد). رجوع به استئواء و استیواء شود.
-
بخشایش خواستن
لغتنامه دهخدا
بخشایش خواستن . [ ب َ ی ِ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) طلب بخشایش کردن : استرحام ؛ بخشایش خواستن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
از و چز
لغتنامه دهخدا
از و چز. [اِزْ زُ چ ِزز ] (اِ مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه و زنان ، ابتهال . تضرع . زاری . خواهش در نهایت خشوع .- از و چز کردن ؛با نهایت خضوع و استرحام خواستن چیزی را. نهایت درجه تمنی کردن با استکانت و تضرع .
-
استسلام
لغتنامه دهخدا
استسلام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گردن نهادن کسی یا کاری را. انقیاد: استسلم له ؛ گردن نهاد اورا. (منتهی الارب ). اهل آن بقعه را در ربقه ٔ اسلام و استسلام کشید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی نسخه ٔ خطی متعلق بکتابخانه ٔ مؤلف ص 259) . می اندیشید که چون اعمام و اقار...
-
کاتب دمشقی
لغتنامه دهخدا
کاتب دمشقی . [ ت ِ ب ِ دِ م َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن علی بن یحیی بن صدقه ٔ تغلبی ، ادیب شاعر کاتب دمشقی مکنی به ابوعبداﷲ از مشاهیر ادبا و شعراء دمشق اوائل قرن ششم هجرت و دیوانش مشهور و اشعارش در غایت جودت و ملاحت است . در بلاد بسیاری سیاحت هاکرد و مد...