کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استراب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استراب
معنی
ارتاب
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
استراب
لغتنامه دهخدا
استراب . [ ] (اِخ ) نام ناحیتی است از آنسوی رودیان بگیلان . (حدودالعالم ).
-
استراب
دیکشنری عربی به فارسی
ارتاب
-
استراب
واژهنامه آزاد
عمارت ،آبادانی؛ منسوب به ستارۀ آب و آبادانی یا آناهیتا
-
استراب
واژهنامه آزاد
یک لغت با ریشه پارسی باستان به معنی ستاره ی آبها و منسوب به ستاره ی آناهید.
-
استراب
واژهنامه آزاد
ستاره آبها ، آباد و عمارت -منسوب به ایزدبانوی آبهای روان آناهید
-
استراب
واژهنامه آزاد
ستاره آب و آبادانی -منسوب به ایزدبانوی آبهای روان آناهید یا آناهیتا
-
واژههای همآوا
-
اصطراب
لغتنامه دهخدا
اصطراب . [ اِ طِ ] (ع مص ) اندک اندک فراهم آوردن شیر را در مشک و گذاشتن آن تا بخسبد و ترش گردد.(از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اصطراب لبن ؛ اندک اندک گرد آوردن شیر را در مشک و گذاشتن آنرا تا ترش شود. (از قطر المحیط). اصطراب شیر در مشک ؛ کم کم گرد آ...
-
جستوجو در متن
-
ارتاب
دیکشنری فارسی به عربی
استراب
-
استرابی
واژهنامه آزاد
از واژه استراب و ریشه پهلوی میباشد و به معنای ستاره آبها، آبادانی و عمارت و منسوب به ایزدبانوی آبهای روان میباشد.
-
آن سوی رودی
لغتنامه دهخدا
آن سوی رودی . [ ی ِ ] (اِخ ) گروهی از مردم گیلان که میان سپیدرود و کوه نشینند. و آنان را یازده ناحیت است : خانکجال ، ننک ، کوتم ، سراوان ، پیلمان شهر، رشت ، تولیم ، دولاب ، کهن رود، استراب ، خان بلی . (حدودالعالم ).
-
چون
لغتنامه دهخدا
چون . (حرف اضافه ) در پهلوی چیگون مرکب ازچی (چه ) و گون و گونه که بمعنی قسم و رنگ است و مخفف آن چو میباشد. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). برای تشبیه آید و بمعنی مانند است . (از غیاث اللغات ). مثل و مانند. (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطب...