کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استخوانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
bone lesion, bony lesion
ضایعۀ استخوانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] اصطلاحی عمومی برای هرنوع ناهنجاری استخوانی ناشی از عفونت یا تودینه یا صدمه که در پرتونگاری بهصورت روشن یا متراکم دیده میشود
-
تب استخوانی
لغتنامه دهخدا
تب استخوانی . [ ت َ ب ِ اُ ت ُ خا ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) تب دق . (بهار عجم ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام )(ناظم الاطباء). تب لازم . (فرهنگ نظام ). در عرف هند آنرا هدجر خوانند. (بهار عجم ) (آنندراج ) : تب حاسدان استخوانی شده ست گل سردمهران خزانی شده ست ....
-
endosseous implant, endosteal implant
کاشتینۀ دروناستخوانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پیوند] کاشتینهای دندانی که در درون استخوان جایگیر میشود
-
ceramic endosteal implant
کاشتینۀ سرامیکی دروناستخوانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پیوند] کاشتینهای دروناستخوانی حاوی سیلیکات یا چینی
-
anchor endosteal implant
کاشتینۀ عمقِاستخوانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پیوند] کاشتینهای دندانی که در عمق استخوان فک جایگیر میشود
-
bone mineral
کانیهای استخوانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] نمکهای معدنی موجود در استخوان که موجب استحکام آن میشود
-
cemento-ossifying fibroma
تارتود استخوانیساروجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] تارتود استخوانی حاصل از آهکیشدگی ساروجی کروی
-
bone-conduction hearing aid
سمعک راه استخوانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] سمعکی که مبدل آن بر روی زائدۀ پستانی (mastoid) گوش قرار میگیرد و ارتعاشات آن از راه استخوان به حلزون میرسد متـ . سمعک اُستراهی
-
arms of anchor endosteal implant
بازوهای کاشتینۀ عمقِاستخوانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پیوند] بخش اصلی زیرساخت کاشتینۀ دندانی که درون استخوان جایگیر میشود
-
onlay bone graft
پیوندینۀ استخوانی برنشانده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پیوند] نوعی پیوندینۀ استخوانی که بر روی بخش قشری استخوان دریافتکنندۀ پیوند مستقر میشود
-
absolute bone conduction
رسانش استخوانی مطلق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] رسانش استخوانی در وضعیتی که مجرای شنوایی دو گوش کاملاً مسدود است اختـ . رسای مطلق absolute BC
-
relative bone conduction
رسانش استخوانی نسبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] رسانش استخوانی در وضعیتی که مجرای شنوایی دو گوش کاملاً مسدود نیست اختـ . رسای نسبی relative BC
-
پینه استخوانی گیاه
دیکشنری فارسی به عربی
نسيج
-
blade endosteal implant
کاشتینۀ تیغهای دروناستخوانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پیوند] کاشتینهای تیغهایشکل و سوراخدار که با رشد استخوان در درون سوراخهای آن بعد از اتصال با استخوان یکی میشود
-
endodontic endosteal implant
کاشتینۀ ریشهدندانی دروناستخوانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پیوند] کاشتینهای که از درون مجرای ریشه به استخوان فک هم راه مییابد