کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استخلاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استخلاف
/'estexlāf/
معنی
۱. کسی را به جای خود خلیفه کردن.
۲. جانشین کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
استخلاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estexlāf ۱. کسی را به جای خود خلیفه کردن.۲. جانشین کردن.
-
استخلاف
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) جانشین ساختن ، جانشین کردن .
-
استخلاف
لغتنامه دهخدا
استخلاف . [ اِ ت ِ ](ع مص ) خلیفه کردن کسی را بجای خود. (منتهی الارب ). بجای کسی ایستادن خواستن . ایستیدن خواستن بجای کسی . (تاج المصادر بیهقی ). بیستادن خواستن بجای کسی . (زوزنی ). خلیفه خواستن کسی را. کسی را جانشین خویش کردن . || آب برکشیدن . (تاج ...
-
جستوجو در متن
-
مستخلف
لغتنامه دهخدا
مستخلف . [ م ُ ت َ ل َ ] (ع ص ، اِ) به جانشینی قرار داده شده . (اقرب الموارد). رجوع به استخلاف شود.
-
مستخلف
لغتنامه دهخدا
مستخلف . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) قراردهنده کسی را به جانشینی خود. (اقرب الموارد). || آبکش . (منتهی الارب ). آنکه برای اهل خود آب می آورد. (اقرب الموارد). رجوع به استخلاف شود.
-
کلروفرم
فرهنگ فارسی معین
(کُ لُ رُ فُ) [ فر. ] (اِ.) مایعی است بی رنگ و بیهوش کننده به فرمول 3 CHCl که از اثر استخلاف سه اتم ئیدروژن متان به وسیلة سه اتم کلر بدست می آید. این ماده در پزشکی به عنوان داروی بیهوشی مصرف می شود.
-
کلروفرم
لغتنامه دهخدا
کلروفرم . [ کْل ُ / ک ُ ل ُ رُ ف ُ ] (فرانسوی ، اِ) در اصطلاح علم شیمی و پزشکی ، مایعی است بی رنگ و بیهوش کننده به فرمول CHCI3 که از اثر استخلاف سه اتم ئیدروژن متان به وسیله ٔ سه اتم کلر بدست می آید. این ماده در پزشکی به عنوان داروی بیهوشی مصرف می شو...
-
مستخلفین
لغتنامه دهخدا
مستخلفین . [ م ُ ت َ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستخلف (در حالت نصبی و جری ). به جانشینی قرار داده شدگان : آمنوا باﷲ و رسوله و أنفقوا مما جعلکم مستخلفین فیه . (قرآن 7/57). و رجوع به مستخلف و استخلاف شود.
-
توقادی
لغتنامه دهخدا
توقادی . (اِخ ) حسین بن عبدالرحمن ، حسام الدین رومی . المفتی بکتاهیة، معروف به ابن المدرس الحنفی .او بسال 926 هَ . ق . درگذشت . او راست : حاشیة علی شرح تجرید العقاید للسید. حاشیة علی شرح المواقف . رسالة فی استخلاف الخطیب و جوازه . رسالة فی ذکر الجهر ...
-
الکلها
لغتنامه دهخدا
الکلها. [ اَ ک ُ ] (اِ)ج ِ الکل . در کتاب شیمی مختصر آلی تألیف پریمن (ص 191) چنین آمده است : الکلها را میتوان اجسامی دانست که از استخلاف یک ئیدروژن ئیدروکربور با عامل اکسیدریل OH بدست می آیند. بنابراین الکلها بطور کلی مشتقات استخلاف شده ٔ ئیدروکربور...
-
غدیر خم
لغتنامه دهخدا
غدیر خم . [ غ َ رُ / رِ خ ُم م ] (اِخ )غدیری است بین مکه و مدینه ، و فاصله ٔ آن تا جحفه دومیل است . (معجم البلدان ). موضعی است میان حرمین در ناحیه ٔ جحفه ، بر سه میلی آن و گفته اند نزدیک جحفه بر یک میلی آن است و ذکر آن در حدیث آمده است . ابن اثیر گوی...
-
زاهد گیلانی
لغتنامه دهخدا
زاهد گیلانی .[ هَِ دِ ] (اِخ ) تاج الدین ابراهیم فرزند روشن امیر.در کتاب اسس المواهب السنیة فی مناقب الصفویة، مشهور به صفوة الصفاء، تألیف توکلی بن اسماعیل بن حاجی اردبیلی معروف به ابن بزاز که در شرح احوال شیخ صفی الدین اردبیلی جد پادشاهان صفوی است ب...